+راستش مامان ( گریه ) ۴ سال پیش م.مرد
+راستش مامان ( گریه ) ۴ سال پیش م.مرد
÷چییی این چه شوخی مسخره ایه
+فیلیکس به خدا راست میگم
÷اخه چجوری ( گریه خیلی شدید )
_امممم بابا کشتتش( گریه ی شدید تر )
(بچه ها علامت گریه رو با این نشون میدم 😭)
÷اون مرتیکه رو خودم میکشم اون کجاست
_ نمیدونم من الان( کل داستان رو گفتم همونا یی که برای معرفی نوشتم رو توضیح داد )
÷مامان مهربونم نگاه چه بلایی سرش اورده با خواهر کوچولوم چیکار کرده 😭
_ میخوای بریم سر قبر مامان
÷اره
_باشه پاشو بریم
(اونا تو پارک بودن )
÷هوممم
پرش زمانی
_ داشتم از تو پیاده رو رد میشدم امروز ماشین نیاوردم که دیدم ۴ تا پسر می خوان ا.ت رو به فاک بدن ( صورت ا.ت رو ندیده که داده گریه میکنه ) از لباس فرمش فهمیدم ا.ت هه میدونستم
یه هزره ست ( داشش داری زود قضاوت میکنی )
ازشون رد شدم بدون اینکه دیگه نگاهش کنم
رفتم خونه یه دوس ۳۵ مینی گرفتم و با همون مو های خیس گرفتم خوابیدم
فردا
÷از خواب بیدار شدم به ا.ت نگاه کردم غرق خواب بود من میخواستم امروز انتقام مامان رو از اون مرتیکه بگیرم
منکار با تنفگبلدم استادم یادم داده اون یه مافیا بزرگه من چون کار با تفنگ رو دوست داشتم بهش گفتم بهم یاد داد
و یه تفنگ بهم داد و میخوام با اون تفنگ بکشمش
+از خواب بیدار شدم دیدم فیلیکسم بیداره صبح بخیر داداش
÷عهه بیدار شدی صبح توام بخیر خوابالو
_یااااااا مگه ساعت چنده گوشیمو نگاه کردم ساعت ۷ و ربع بود باید ساعت ۸شرکت باشم جیغغغ چرا بیدارم نکردی رفتم یه دوش ( چقدر دوش میگیرن ) یه دوش ۱۵ مینی گرفتم موهامو سریع خشک کردم و رفتم یه رژ و خط چشم کشیدم و فیلیکس به لونا زنگ میزنم بیاد پیشت ( دوست صمیمیش )
÷اممم باشه
+باییی
÷خدافظ کوچولو
+یااااا
÷خیلی خب باشه خدافظ
+👋 زنگ زدم به لونا بهش گفتم بره پیش فیلیکس مواظب باشه نره یه کاری کنه
۵ دقیقه بعد رسید شرکت
+هوفف خدارو شکر دیر نکردم
_صبح از خواب بیدار شدم و رفتم اماده شدم رفتم شرکت دیدم ا.ت داره می دوه ؛ هه حتما خیلی درد داشته با ۴ تا پسر 😏
۲ ساعت بعد
علامت لونا /
/ا.ت زنگ زد که برم پیش برادرش مثل اینکه فیلیکس اومده من خیلی وقته عاشق فیلیکسم
رفتم و اماده شدم و رفتم خونه ا.ت زنگ میزنه
÷سلام خوش اومدی
/س.سلام ممنون
÷بیا تو
/☺️
÷ببین تو نمیتونی جلوم رو بگیری من باید انتقام مادرمو از بابام بگیرم
/چ.چی ولی
÷من به حرف هیچ کس گوش نمیدم تنها چیزی که میتونه من رو اروم کنه انتفامه خدافظ
/وای نه
[پارت سوم ]
هانا 👆👆
÷چییی این چه شوخی مسخره ایه
+فیلیکس به خدا راست میگم
÷اخه چجوری ( گریه خیلی شدید )
_امممم بابا کشتتش( گریه ی شدید تر )
(بچه ها علامت گریه رو با این نشون میدم 😭)
÷اون مرتیکه رو خودم میکشم اون کجاست
_ نمیدونم من الان( کل داستان رو گفتم همونا یی که برای معرفی نوشتم رو توضیح داد )
÷مامان مهربونم نگاه چه بلایی سرش اورده با خواهر کوچولوم چیکار کرده 😭
_ میخوای بریم سر قبر مامان
÷اره
_باشه پاشو بریم
(اونا تو پارک بودن )
÷هوممم
پرش زمانی
_ داشتم از تو پیاده رو رد میشدم امروز ماشین نیاوردم که دیدم ۴ تا پسر می خوان ا.ت رو به فاک بدن ( صورت ا.ت رو ندیده که داده گریه میکنه ) از لباس فرمش فهمیدم ا.ت هه میدونستم
یه هزره ست ( داشش داری زود قضاوت میکنی )
ازشون رد شدم بدون اینکه دیگه نگاهش کنم
رفتم خونه یه دوس ۳۵ مینی گرفتم و با همون مو های خیس گرفتم خوابیدم
فردا
÷از خواب بیدار شدم به ا.ت نگاه کردم غرق خواب بود من میخواستم امروز انتقام مامان رو از اون مرتیکه بگیرم
منکار با تنفگبلدم استادم یادم داده اون یه مافیا بزرگه من چون کار با تفنگ رو دوست داشتم بهش گفتم بهم یاد داد
و یه تفنگ بهم داد و میخوام با اون تفنگ بکشمش
+از خواب بیدار شدم دیدم فیلیکسم بیداره صبح بخیر داداش
÷عهه بیدار شدی صبح توام بخیر خوابالو
_یااااااا مگه ساعت چنده گوشیمو نگاه کردم ساعت ۷ و ربع بود باید ساعت ۸شرکت باشم جیغغغ چرا بیدارم نکردی رفتم یه دوش ( چقدر دوش میگیرن ) یه دوش ۱۵ مینی گرفتم موهامو سریع خشک کردم و رفتم یه رژ و خط چشم کشیدم و فیلیکس به لونا زنگ میزنم بیاد پیشت ( دوست صمیمیش )
÷اممم باشه
+باییی
÷خدافظ کوچولو
+یااااا
÷خیلی خب باشه خدافظ
+👋 زنگ زدم به لونا بهش گفتم بره پیش فیلیکس مواظب باشه نره یه کاری کنه
۵ دقیقه بعد رسید شرکت
+هوفف خدارو شکر دیر نکردم
_صبح از خواب بیدار شدم و رفتم اماده شدم رفتم شرکت دیدم ا.ت داره می دوه ؛ هه حتما خیلی درد داشته با ۴ تا پسر 😏
۲ ساعت بعد
علامت لونا /
/ا.ت زنگ زد که برم پیش برادرش مثل اینکه فیلیکس اومده من خیلی وقته عاشق فیلیکسم
رفتم و اماده شدم و رفتم خونه ا.ت زنگ میزنه
÷سلام خوش اومدی
/س.سلام ممنون
÷بیا تو
/☺️
÷ببین تو نمیتونی جلوم رو بگیری من باید انتقام مادرمو از بابام بگیرم
/چ.چی ولی
÷من به حرف هیچ کس گوش نمیدم تنها چیزی که میتونه من رو اروم کنه انتفامه خدافظ
/وای نه
[پارت سوم ]
هانا 👆👆
۳۷.۷k
۲۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.