Part60
#Part60
- حواستون باشه کی رابطه. اینجا یکی از مهمترین و بزرگترین آشپزخونه هاست.
- آقا آقا...
آدمای سلطانی مخمر هارو آوردن
- باشه . اومدم .
دانیال وقتی مخمر هارو میارن چک میکنی ناخالصی دارن یا نه .؟!
- والا نه آقا.
- احمق ! یکم جنسامون خورده شیشه داشته باشن همکاری نمیکن !
میدونی چقد هم واسه و صدالبته واسه تو بد میشه اسم و رسم منو خراب کنی ؟!
با اخم و قدم های بلند به سمت کامیون رفتم .
و با صدای دادی که شنیدم کلت و از پشت کمرم درآوردم و بی وقفه شلیک کردم
- ایست! بگیرینش .
پشت دیوار مستقر شدم و با هدفون کوچیکم که همیشه به پسرا وصله آروم ولی محکم گفتم:
- گمشید از زیر زمین سمت چپ یه قفسه هست هولش بدید پایین راه داره در برین . سریع !
- مجرم یاشار سهیلی.
هیچ راه فراری نداری و کل خونه محاصره شده .
خودت خودتو تحویل بده تا توی جرمت تخفیف قائل بشم . یالا پسر
- شاهرخ .
- جونم آقا بگوشم.
- چند نفرن ؟ کجا ایستادن ؟
- آقا ۱۵ نفر بودن فکر کنم ۳ تاشون و کشتیم و ۳ تا هم زخمی دارن از پا .
یه ۷ هشت نفری هستن . نرین جلو خودم و ارشام حلش میکنیم.
- سعی نکن فرار کنی یاشار .. پسر بیا بیرون .
با گفتن پسرم . یاد اون مرتیکه بی همه چیز افتادم و ...
- تفنگاشون ؟
- دونفر شاتگان بقیه کلت .
با درک موقعیت پلیس ها خفه کن و نصب کردم و اول اون دوتایی که کمتر تو دید بودن و زدم.
انقدر کلمه پسرم منو بهم ریخت که بالافاصله صدا خفه کن و در آوردم و دوتا تیر به اون پیرمرد زدم یکی نزدیک قلبش دومی تو پاش
رفتم جلو بقیه رو بگیرم که یه تیر خورد توی شکمم و
لطفا نظرت کامنت کن بدونم این پارت و دوست داشتی یا نه ❤️🫠
- حواستون باشه کی رابطه. اینجا یکی از مهمترین و بزرگترین آشپزخونه هاست.
- آقا آقا...
آدمای سلطانی مخمر هارو آوردن
- باشه . اومدم .
دانیال وقتی مخمر هارو میارن چک میکنی ناخالصی دارن یا نه .؟!
- والا نه آقا.
- احمق ! یکم جنسامون خورده شیشه داشته باشن همکاری نمیکن !
میدونی چقد هم واسه و صدالبته واسه تو بد میشه اسم و رسم منو خراب کنی ؟!
با اخم و قدم های بلند به سمت کامیون رفتم .
و با صدای دادی که شنیدم کلت و از پشت کمرم درآوردم و بی وقفه شلیک کردم
- ایست! بگیرینش .
پشت دیوار مستقر شدم و با هدفون کوچیکم که همیشه به پسرا وصله آروم ولی محکم گفتم:
- گمشید از زیر زمین سمت چپ یه قفسه هست هولش بدید پایین راه داره در برین . سریع !
- مجرم یاشار سهیلی.
هیچ راه فراری نداری و کل خونه محاصره شده .
خودت خودتو تحویل بده تا توی جرمت تخفیف قائل بشم . یالا پسر
- شاهرخ .
- جونم آقا بگوشم.
- چند نفرن ؟ کجا ایستادن ؟
- آقا ۱۵ نفر بودن فکر کنم ۳ تاشون و کشتیم و ۳ تا هم زخمی دارن از پا .
یه ۷ هشت نفری هستن . نرین جلو خودم و ارشام حلش میکنیم.
- سعی نکن فرار کنی یاشار .. پسر بیا بیرون .
با گفتن پسرم . یاد اون مرتیکه بی همه چیز افتادم و ...
- تفنگاشون ؟
- دونفر شاتگان بقیه کلت .
با درک موقعیت پلیس ها خفه کن و نصب کردم و اول اون دوتایی که کمتر تو دید بودن و زدم.
انقدر کلمه پسرم منو بهم ریخت که بالافاصله صدا خفه کن و در آوردم و دوتا تیر به اون پیرمرد زدم یکی نزدیک قلبش دومی تو پاش
رفتم جلو بقیه رو بگیرم که یه تیر خورد توی شکمم و
لطفا نظرت کامنت کن بدونم این پارت و دوست داشتی یا نه ❤️🫠
۱.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.