نیلوفر و باران در تو بود

نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من،
در گذرگاهت
سرودی دگرگونه آغاز کردم

#احمد_شاملو 💕 💕 💕 🍁 🍂 🍁 🍂 🍁
دیدگاه ها (۱)

این گلدان را کجای دلم بگذارمکه مشرف به پنجره‌ات باشدواقعا چه...

نیمی از دل‌ام راعشق گرفتهنیم دیگرش راشعراما تو نه عشق را می‌...

‏«تمامِ صبح های سیصد و شصت روز دیگرِ سال، یک طرف و آن پنج رو...

دریا را نمی‌شد تانکر تانکر به شهر آوردهمین‌طور شهر را نمی‌شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط