سکوت می کنم و حرفی برای گفتن ندارم حرفهایم ته کشیده در

سکوت می کنم و حرفی برای گفتن ندارم حرفهایم ته کشیده ! در هوایی که تو نفس میکشی حرفی برای گفتن نمی ماند. پاییز هوای توست روزهای توست و بهار من.
از کنار لوازم التحریری که رد میشوم دلم قنج میرود برای آنکه بروم توی مغازه و مداد و پاک کن بخرم

یادش بخیر! چقدر ذوق روز های اول پاییز عجیب بود و دوست داشتنی

هنوز برای خودم مداد و پاک کن میخرم و هنوز دلم برای هم شاگردی هایم تنگ میشود

پاییز و شب های طولانی... لبخند های زیاد... شعر های خواندنی ...چای داغ ...و مادرم که همیشه همراه شباشب پاییزی من است...

تورا همیشه کم داشتم در میانه ی همه پاییز هایی که رفنته است و حالا این پاییز با سختی که پیش روی من دارد نبودن تو عجیب شده است٫نبودن تو سختی است غریب و بارانی مضاعف و غمی شور انگیز که مرا پیش میبرد برای گذر از پاییز امسال

پاییز من همیشه اینگونه است :دلتنگ و پرْ شعر و پرْ چای

راستی ! هیچ کس به سکوتم نرسیده و همه به فریادم رسیده اند

پس سکوت میکنم در هوایی که هوای توست.


سید علی ضیا
دیدگاه ها (۱)

خورشید در خون. باز ، آب ،سرخ. خاک، سرخ. آسمان ،سرخ! ابر ،سیا...

همین جاست کنار همین ثانیه های مردد. نزدیک تلاقی بغض و اشک . ...

دوستت دارمچونان مردی که عاشق زنی‌ستکه هیچگاه لمسش نکرده،فقط ...

زنی هستکه در ژرفای بی کسی هایمهر روز با او زندکی می کنماز ای...

part ¹¹ویو ا.توا..واقعا؟.....خودش بود؟... [فلش بک به ۶ سال پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط