دستم را به سراسر شب شیدم

دستـم را به سراسر شب ڪشیدم ،
زمزمـه نیایش در بیـــــدارے انگشتانم تراویـد.
خوشہ فضا را فشـــــردم،
قطـــــره هاے ستاره در تاریڪی درونم درخـشید.
و سرانجـــــام
در آهنگ مه آلود نیایش ترا گم ڪردم

میان ما ســـــرگردانی بیابان هاستـــ .
بی چراغی شبــ ها ، بستر خاڪی غربت ها ، فراموشی آتـــــش هاست.
میان ما "هزار و یڪ شب" جست و جوهاست .

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۱۲)

دیشب به یاد روی تو تنها گریستمتنهای بی امید چه شبها گریستماز...

دستت را به من بدهدست های تو با من آشناستای دیر یافته با تو س...

قفـــــسدل مــــــــــن است ،و دلـــــتنگی پــــــــرنده اے ...

همچون درختم، بی ثمر معجز بُدی بر حاصلممن خود گِلم بی حاصلم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط