سناریو...

[وقتی موقع فیلم دیدن روی پاهاشون خوابت میبره..] (p1)

چان: با دیدنت تو اون حالت قند تو دلش آب شد و موهاتو از صورتت کنار زد:
_نگاش کن... بعد به من میگی کوچولو نیستم جوجه..؟

لینو: ا.ت عزیزم میشه لیوان منو....
وقتی چشمش به چهره غرق در خوابت خورد تن صداشو پایین آورد و لبخندی زد:
_حتما خیلی خسته شده...

چانگبین: همینطور که داشت موهاتو نوازش میکرد ، با آرامشی که از حس لمسش گرفتی به خواب فرو رفتی. وقتی تورو دید آروم طوری که بیدار نشی لپتو کشید و خنده آرومی سر داد:
_ خوابالو من الان با کی فیلم ببینم آخه؟

هیونجین: وقتی دید که خوابت برده به کیوتیت لبخندی زد و شروع کرد ازت عکس گرفتن:
_ من چقد خوشبختم که این شکر مال منه..!

...
دیدگاه ها (۱)

سناریو...p2(آخر)

داستان کوتاه...

وقتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط