Love that turned into enmity

Love that turned into enmity💔

part4🍷🖤
______________________________
خوردن و هر کدوم رفتن آماده بشن که برن شرکت
ویو کوک
بعد صبحانه رفتم اتاقم و ی دست کت و شلوار مشکی پوشیدم یا کروات مشکی و موهامو درست کردم
ویو ا.ت
بعد از صبحانه کوک رفت آماده بشه خدمتکار هم اومد میزو جمع کرد منم رفتم بالا اول ی دوش ۵ دقیقه ای گرفتم و ی کت مشکی پوشیدم با شلوار سفید زیرشم ی نیم تنه ی سفید و کفشای پاشنه بلند مشکی براقمو پوشیدم و موهامم با اتو مو فر کردم ریختم دورم و ی آرایش کم کردم و کیفمو برداشتم و رفتم پایین
+عزیزم اومدی بالاخره چقدر طولش دادی
_اره عزیزم اومدم ،، خب عشقم من دخترم آماده شدن خانوما با آقایون فرق میکنههه
+از دست تو و این آماده شدنت
_یااااااا........(کوک حرفشو قطع می‌کنه)
+باشه باشه خانم لجباز من
رفتن سوار ماشین شدن و به سمت شرکت....(ی اسمی خودتون بزارید)
از ماشین پیاده شدن و وارد شرکت شدند که ی خانمی اومد
خانم چوی:سلام صبح بخیر آقای جئون و خانم جئون
+سلام ممنونم
_متشکرم اتاق جلسه کجاست؟
خانم چوی:عاا بله بفرمایید از این طرف لطفا
خانم چوی کوک و ا.ت رو برد سمت اتاق جلسه و وقتی که وارد اتاق شدم دیدن که......
دوستان داستان اولشه قراره جالب تر بشه سعی میکنم تا شب پارت 5 بزارم حمایت کنید
دیدگاه ها (۱)

چطورین؟؟ببخشید بابت بد قولیم نتونستم فیکو بزارم جاییم من ندا...

سلام عشقام چطورین؟؟در مورد فیک باید ی چیزی بگم ببینید توی فی...

ادامه پارت ³تلفن و قطع کردن دیگ خواب از سرم پریده بود برای ه...

Love that turned into enmity💔part³🍷🖤________________________...

تکپارتی از کوک

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط