معرفیکتاب

#معرفی_کتاب
برای یک لحظه، فکر کردم پرده تکان خورد. زدم روی ترمز، سرم فقط چند سانتیمتر با شیشه جلو فاصله داشت. ولی با نگاهی دقیق‌تر، معلوم شد اشتباه کرده بودم و فقط سایه درخت‌های نزدیک خانه بود که در مقابل پنجره اتاق خواب می‌رقصد، و تصویری از حرکت را از داخل خانه به نظر می‌رساند...

📕 نجواها و دروغ ها
👤 #جوی_فیلدینگ

#read_a_book
دیدگاه ها (۰)

#تیکه_کتابانسان‌های خشمگین به آن‌هایی صدمه می‌زنند که بهترین...

📚 #بعد_از_زلزله ✍ #هاروکی_موراکامیکتاب بعد زلزله، مجموعه ای ...

ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻘﺺ ﻫﺎﯼ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﻣ...

زنان زندگی‌اند. از اين جهت که زندگی به خنده‌ی خداوند بسیار ن...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط