fake kook
fake kook
part*46
پارت اخر
از دید زن دوم پدر کوک
عوضیا میخوان ازدواج کنن اول بدبختی دخترست تا موقع عروسی کاری باهاشون ندارم ولی بعدش دیگه کاری میکنم دختره خودش بره
جونگکوک فقط ماله دختر من مونا
((شاید براتون پیش بیاد مونا کیه چه ارتباطی با جونگکوک داره اینا تو اخر همین پارت توضیح میدم))
هفته بعد
کوک: بیب اماده ای
ا.ت: اره چطوره
کوک:....
ا.ت: چیه نفس نفس میزنی
کوک: خیلی زیبا شدی عزیز دلم
ا.ت: تو هم خیلی خوشتیپ شدی
کوک: خب بریم دیگه دستت بده من
دست کوک گرفتم با خوشحالی رفتیم سمت ماشین
ا.ت: دارم از ذوق میترکم
کوک: منم همینطور این روز برام مثل یه رویا بود
ا.ت: رویا داره به حقیقت تبدیل میشه
کوک: ولی یه چیز اینکه میشه بریم تا چند هفته پیش مامان و بابام زندگی کنیم البته اگه مشکلی نداری
ا.ت: نه مشکلی ندارم اصلا تو بگو چند ماه بمونیم
کوک: خیلی دوست دارم
ا.ت: منم همینطور❤
چند سال پیش
مونا دختر زن دوم پدر جونگکوک(زیا)
زیا از قبلا ازدواج کرده بوده یه بچه داشته و شوهرش رو پدرجونگکوک میکشه زیا هم باهمه بدبختی دخترش رو بزرگ میکنه و شروع میکنه به انتقام گرفتن میکنه سعی میکنه همه چیز درباره خانواده جئون بدونه و میفهمه یه پسر داره دختر خودشو میفرسته به مدرسه ای که جونگکوک میرفت و از همون موقع جونگکوک عاشق این دختره میشه با اینکه نمیدونسته خانواده او کی هستن و بهترین دوست جونگکوک (برادر ا.ت) از جونگکوک حسادت میکنه و خودشو عاشق دختره میکنه جونگکوک هم اینو میفهمه میخواد کاری کنه که دختره ماله خودش کنه تصمیم میگره از بهترین دوستش انتقام بگیره خواهر بهترین دوستش (ا.ت) رو گروگان میگیره
خب دیگه بقیه رو خودتون میدونین زیا هم سعی میکنه یه جوری خودشو عاشق پدر جونگکوک کنه باهاش ازدواج کنه ولی هنوز کسی متوجه مونا نشده که مونا دختره زیا ولی زیا میخواد سعی کن که بازم مونا و جونگکوک به هم برسن و انتقام خیلی سختی از جونگکوک پدرش بگیره ولی الان یه چیزی این وسط اومده و کسی نیست جز (ا.ت)
پایان فصل اول
#کوک
#فیک
#سناریو
part*46
پارت اخر
از دید زن دوم پدر کوک
عوضیا میخوان ازدواج کنن اول بدبختی دخترست تا موقع عروسی کاری باهاشون ندارم ولی بعدش دیگه کاری میکنم دختره خودش بره
جونگکوک فقط ماله دختر من مونا
((شاید براتون پیش بیاد مونا کیه چه ارتباطی با جونگکوک داره اینا تو اخر همین پارت توضیح میدم))
هفته بعد
کوک: بیب اماده ای
ا.ت: اره چطوره
کوک:....
ا.ت: چیه نفس نفس میزنی
کوک: خیلی زیبا شدی عزیز دلم
ا.ت: تو هم خیلی خوشتیپ شدی
کوک: خب بریم دیگه دستت بده من
دست کوک گرفتم با خوشحالی رفتیم سمت ماشین
ا.ت: دارم از ذوق میترکم
کوک: منم همینطور این روز برام مثل یه رویا بود
ا.ت: رویا داره به حقیقت تبدیل میشه
کوک: ولی یه چیز اینکه میشه بریم تا چند هفته پیش مامان و بابام زندگی کنیم البته اگه مشکلی نداری
ا.ت: نه مشکلی ندارم اصلا تو بگو چند ماه بمونیم
کوک: خیلی دوست دارم
ا.ت: منم همینطور❤
چند سال پیش
مونا دختر زن دوم پدر جونگکوک(زیا)
زیا از قبلا ازدواج کرده بوده یه بچه داشته و شوهرش رو پدرجونگکوک میکشه زیا هم باهمه بدبختی دخترش رو بزرگ میکنه و شروع میکنه به انتقام گرفتن میکنه سعی میکنه همه چیز درباره خانواده جئون بدونه و میفهمه یه پسر داره دختر خودشو میفرسته به مدرسه ای که جونگکوک میرفت و از همون موقع جونگکوک عاشق این دختره میشه با اینکه نمیدونسته خانواده او کی هستن و بهترین دوست جونگکوک (برادر ا.ت) از جونگکوک حسادت میکنه و خودشو عاشق دختره میکنه جونگکوک هم اینو میفهمه میخواد کاری کنه که دختره ماله خودش کنه تصمیم میگره از بهترین دوستش انتقام بگیره خواهر بهترین دوستش (ا.ت) رو گروگان میگیره
خب دیگه بقیه رو خودتون میدونین زیا هم سعی میکنه یه جوری خودشو عاشق پدر جونگکوک کنه باهاش ازدواج کنه ولی هنوز کسی متوجه مونا نشده که مونا دختره زیا ولی زیا میخواد سعی کن که بازم مونا و جونگکوک به هم برسن و انتقام خیلی سختی از جونگکوک پدرش بگیره ولی الان یه چیزی این وسط اومده و کسی نیست جز (ا.ت)
پایان فصل اول
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۲.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.