پارت۲
#پارت۲
اصن ن اگ دخترتون براي دفاع از خودش ب اون شخص اسيبي غير عمد ميزد شما بهش ميگفدين چرا اينکارو کردي؟!چرا از خودت محافظت کردي؟!قاضی اخماش باز میشع و با بهت لیلا رو نگا میکنه...
ادامه میدع:اقاي قاضي ما دخترا تمومه ارزشمون توي پاکي و دخترونگي مونه چطور انتظار دارين من بشينم منتظر باشم ک يکي ب من تجاوز ميکنه؟!مرداي ايراني ب غيرت و مردوني مشهورن کدوم مردي غيرتش ميزاره ک اين اتفاق براي خواهرش يا دخترش بيوفته...بغض ميکنه و روشو ميکنه سمته مسعودو صداشو بالا ميبره:تو خودت خواهر داري، اگ يکي همين بلارو سره خواهرت بياره چي حالي ميشي؟!نميزنيش يا اصن نميکشيش؟!ما دخترا اگ دخترونگيمون ب باد بره همه ب چشم خراب نگاش ميکنن کسي نميگ خب شايد چيزي اين وسط بوده ک ما خبر نداريم ولي اگ مردا کاري بکنن کسي صداشم درنمياد بجاش ميگن بلاخره بايد يجور غريزشو ازبين ببره...پسر ک شب بره بيرون و مست برگرده عب نداره دختر ک تا هشت شب بره بيرون ميگن ملوم نيس کدوم جهنم دره اي بوده پسر سيگار بکشه کلاس داره و ميگن ببين چقد درد داره دختر سيگار بکشه ميگن معتاده و خراب...اين ذهنيته ماس ک گند زده ب زندگي خيليا ک ي مشت سنت و حرفاي مسخره رو رايج کردن بين قشرهاي مختلف...من چون پدر مادر ندارم و ي دختر تنهام حتما دليل براينه دختر بديم و بايد بهم تجاوز شه؟!من خواستم ک يتيم باشم؟!مگ من خواستم ک پدري بالاسرم نباشه تا نزنه تو گوشه اين ب اصطلاح مرد؟!...مگ من خواستم ک مادري نداشته باشم تا حداقل اون منه بي گناهو باور کنه؟! اين بود غيرتي ک همه تعريفشو ميکردن...درسته من بااين پسر دوست شدم ولي فقد و فقد چون نياز ب يه حامي داشتم يه تکيه گاه چون خسته شده بودم ازااينک تنها باشم از اينک همه ب چشم بد نگام کنن...منم مثه هر دختر ديگ اي دلم ارامش ميخاس دلم ميخاس يکي پشتم باشه....سکوت ميکنه و لبشو تر ميکنه...مسعود سرشو ميندازه و پايينو سالنو ترک ميکنه...همه افرادي ک تو سالن بودن متاسف بودن و سرشونو پايين انداخته بودن...منم با گريه دسته ليلا رو فشردمه نگاهم کرد و گفت:ميدوني فهميدم اينک تنها باشيو خودت سختي روزگارو بکشي خيلي بهتره تااينک کسيو بخاي راه بدي...لبخند تلخي ميزنه و بدون توجه ب بقيه با سربازي ک پيششه ب زندان برميگرده.با چشاي اشکي رفتنشو تماشا ميکنم و سرمو ميندازم پايين.ختم جلسه اعلام ميشه و من لرزش صداي قاضيو حس ميکنم...ي هفته از اونروز ميگذره ک خبري وحشتناک ب گوشم ميرسه...ليلا خودکشي کرده بود...بعده اون پرونده کاملا عوض شده بودم و عذاب وجدان شديدي داشتم...از اون به بعد ديگ سمته همچين پرونده هايي نرفتم و تا مدت ها ليلا تو قلب و ذهنم موند...
#Aram
پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30664244/
#واقعیت
#خاص #جذاب
اصن ن اگ دخترتون براي دفاع از خودش ب اون شخص اسيبي غير عمد ميزد شما بهش ميگفدين چرا اينکارو کردي؟!چرا از خودت محافظت کردي؟!قاضی اخماش باز میشع و با بهت لیلا رو نگا میکنه...
ادامه میدع:اقاي قاضي ما دخترا تمومه ارزشمون توي پاکي و دخترونگي مونه چطور انتظار دارين من بشينم منتظر باشم ک يکي ب من تجاوز ميکنه؟!مرداي ايراني ب غيرت و مردوني مشهورن کدوم مردي غيرتش ميزاره ک اين اتفاق براي خواهرش يا دخترش بيوفته...بغض ميکنه و روشو ميکنه سمته مسعودو صداشو بالا ميبره:تو خودت خواهر داري، اگ يکي همين بلارو سره خواهرت بياره چي حالي ميشي؟!نميزنيش يا اصن نميکشيش؟!ما دخترا اگ دخترونگيمون ب باد بره همه ب چشم خراب نگاش ميکنن کسي نميگ خب شايد چيزي اين وسط بوده ک ما خبر نداريم ولي اگ مردا کاري بکنن کسي صداشم درنمياد بجاش ميگن بلاخره بايد يجور غريزشو ازبين ببره...پسر ک شب بره بيرون و مست برگرده عب نداره دختر ک تا هشت شب بره بيرون ميگن ملوم نيس کدوم جهنم دره اي بوده پسر سيگار بکشه کلاس داره و ميگن ببين چقد درد داره دختر سيگار بکشه ميگن معتاده و خراب...اين ذهنيته ماس ک گند زده ب زندگي خيليا ک ي مشت سنت و حرفاي مسخره رو رايج کردن بين قشرهاي مختلف...من چون پدر مادر ندارم و ي دختر تنهام حتما دليل براينه دختر بديم و بايد بهم تجاوز شه؟!من خواستم ک يتيم باشم؟!مگ من خواستم ک پدري بالاسرم نباشه تا نزنه تو گوشه اين ب اصطلاح مرد؟!...مگ من خواستم ک مادري نداشته باشم تا حداقل اون منه بي گناهو باور کنه؟! اين بود غيرتي ک همه تعريفشو ميکردن...درسته من بااين پسر دوست شدم ولي فقد و فقد چون نياز ب يه حامي داشتم يه تکيه گاه چون خسته شده بودم ازااينک تنها باشم از اينک همه ب چشم بد نگام کنن...منم مثه هر دختر ديگ اي دلم ارامش ميخاس دلم ميخاس يکي پشتم باشه....سکوت ميکنه و لبشو تر ميکنه...مسعود سرشو ميندازه و پايينو سالنو ترک ميکنه...همه افرادي ک تو سالن بودن متاسف بودن و سرشونو پايين انداخته بودن...منم با گريه دسته ليلا رو فشردمه نگاهم کرد و گفت:ميدوني فهميدم اينک تنها باشيو خودت سختي روزگارو بکشي خيلي بهتره تااينک کسيو بخاي راه بدي...لبخند تلخي ميزنه و بدون توجه ب بقيه با سربازي ک پيششه ب زندان برميگرده.با چشاي اشکي رفتنشو تماشا ميکنم و سرمو ميندازم پايين.ختم جلسه اعلام ميشه و من لرزش صداي قاضيو حس ميکنم...ي هفته از اونروز ميگذره ک خبري وحشتناک ب گوشم ميرسه...ليلا خودکشي کرده بود...بعده اون پرونده کاملا عوض شده بودم و عذاب وجدان شديدي داشتم...از اون به بعد ديگ سمته همچين پرونده هايي نرفتم و تا مدت ها ليلا تو قلب و ذهنم موند...
#Aram
پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30664244/
#واقعیت
#خاص #جذاب
۹.۸k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.