خب...متنی ک امشب میزارم جز متنایی که خودم بشدت دوسشون دار
خب...متنی ک امشب میزارم جز متنایی که خودم بشدت دوسشون دارم و جز متنای اولیمع و براساس واقعیته...یعنی اگر بخونید خودتون میفمید ک بارها این اتفاقات رو شنیدید یا حتی دیدید
میخام بگم اون یه عده ای ک میگن خب چرا دختری ک بهش تجاوز شدع نمیرع شکایت کنه...اول خودشونو جای اون فرد بزارن...بعد یدور ب قانون نگاه بکنن بعد ببینن واقعا اینی ک میگن درسته یان:)
#پارت۱
ارام مامان پاشو مگ امروز دادگاه نداري؟! با صداي مامان پوف کلافه ميکشم روتخت ميشينم.بازصداي مامانو ميشنوم باحرص بلند ميشم و ب دستشويي ميرم.بعد از عمليات فوق بيرون ميام و ميرم سر کمد تا لباس مناسب انتخاب کنم.امروز اخرين روز دادگاهمه و من بعداز تلاشاي زيادي ک براي موکلم کردم،خيلي هيجان دارم تابدونم راي ب نفع ماست يان؟!ست مشکيمو ميپوشم و پرونده مورد نظرمو برميدارم.ميرم طبقه پايينو با مامان خدافسي ميکنم.از خونه ميزنم بيرون و وقتي ب سرکوچه ميرسم دربست ميگيرم.موکل من ي دختر نوزده سالس ک اسمش لياس ليلا مستوفي.ب اين دختر 19 دي تجاوز ميشه و ب بدترين شکل ممکن اونو تو خيابون رها ميکنن. اينطور ک خوده ليلا ميگ پسري ب اسم مسعود شجاعي مياد و حدود يک سال و اندي باهاش دوست ميشه.يک شب ليلا رو بزور ب خونش ميبره و بهش تجاوز ميکنه و ليلام براي دفاع از خودش مجبور ميشه ب پهلوي مسعود چاقو بزنه...اما مسعود اينارو انکار ميکنه و ادعا داره ک اون با ميله خودش اين رابطه رو خواسته و خب متاسفانه تو دادگاه همه چي عليه ليلاس و من خيلي ميترسم چون ن شاهدي داريم و ن مدرکي.ب در دادگستري ميرسم.کرايه رو حساب ميکنم و پياده ميشم.پنج ديقه تا شروع دادگاه مونده باعجله ب سمت اتاق مورد نظر ميرم و وارد ميشم...ليلا رنگش زرد شده بودو چشاش بي روح بود...حالشو درک ميکردم، خيلي از زاناي کشورمون تو اين وضع بودن و هستن...سرمو باتاسف تکون ميدم و کنارش ميشينم...ده ديقه بعد دادگاه شروع ميشه...بعد از دوساعت قاضي گفت ک ليلا گناهکاره و بايد ب مدت فلان سال تو زندان بمونه و بخاطر زخمي ک ب پهلوي مسعود زده ديه پرداخت کنه...ليلا کسيو نداش و پرداخت ديه براش کار سختي بود و مجبوره بجاي ديه چن سال بيشتر حبس بکشه...عصبي ميشم و پاميشم تاحرفي بزنم ک ليلا زودتر از من بلند ميشه...بي روح و سرد رو ب قاضي ميگ:اقاي قاضي من ک حکمم معلوم شد...ولي يکم حرف دارم، همهمه اي درس ميشه ک با صداي قاضي سکوت تو سالن حاکم ميشه:منتظريم خانوم مستوفي. ليلا شروع ميکنه:اقاي قاضي تو کشور ما قانوناي زيادي هس ک قصد توهين ب هيچکدومشونو ندارم ولي توي همه اين قانونا زنا مقصرن...شما مطمئنا خودتون پدرين و فرزند دارين اگ دخترتون جاي من بود...اگ ينفر بهش تجاوز ميکرد، شما زندش ميزاشتين؟!
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30665904/
#عاشقانه
میخام بگم اون یه عده ای ک میگن خب چرا دختری ک بهش تجاوز شدع نمیرع شکایت کنه...اول خودشونو جای اون فرد بزارن...بعد یدور ب قانون نگاه بکنن بعد ببینن واقعا اینی ک میگن درسته یان:)
#پارت۱
ارام مامان پاشو مگ امروز دادگاه نداري؟! با صداي مامان پوف کلافه ميکشم روتخت ميشينم.بازصداي مامانو ميشنوم باحرص بلند ميشم و ب دستشويي ميرم.بعد از عمليات فوق بيرون ميام و ميرم سر کمد تا لباس مناسب انتخاب کنم.امروز اخرين روز دادگاهمه و من بعداز تلاشاي زيادي ک براي موکلم کردم،خيلي هيجان دارم تابدونم راي ب نفع ماست يان؟!ست مشکيمو ميپوشم و پرونده مورد نظرمو برميدارم.ميرم طبقه پايينو با مامان خدافسي ميکنم.از خونه ميزنم بيرون و وقتي ب سرکوچه ميرسم دربست ميگيرم.موکل من ي دختر نوزده سالس ک اسمش لياس ليلا مستوفي.ب اين دختر 19 دي تجاوز ميشه و ب بدترين شکل ممکن اونو تو خيابون رها ميکنن. اينطور ک خوده ليلا ميگ پسري ب اسم مسعود شجاعي مياد و حدود يک سال و اندي باهاش دوست ميشه.يک شب ليلا رو بزور ب خونش ميبره و بهش تجاوز ميکنه و ليلام براي دفاع از خودش مجبور ميشه ب پهلوي مسعود چاقو بزنه...اما مسعود اينارو انکار ميکنه و ادعا داره ک اون با ميله خودش اين رابطه رو خواسته و خب متاسفانه تو دادگاه همه چي عليه ليلاس و من خيلي ميترسم چون ن شاهدي داريم و ن مدرکي.ب در دادگستري ميرسم.کرايه رو حساب ميکنم و پياده ميشم.پنج ديقه تا شروع دادگاه مونده باعجله ب سمت اتاق مورد نظر ميرم و وارد ميشم...ليلا رنگش زرد شده بودو چشاش بي روح بود...حالشو درک ميکردم، خيلي از زاناي کشورمون تو اين وضع بودن و هستن...سرمو باتاسف تکون ميدم و کنارش ميشينم...ده ديقه بعد دادگاه شروع ميشه...بعد از دوساعت قاضي گفت ک ليلا گناهکاره و بايد ب مدت فلان سال تو زندان بمونه و بخاطر زخمي ک ب پهلوي مسعود زده ديه پرداخت کنه...ليلا کسيو نداش و پرداخت ديه براش کار سختي بود و مجبوره بجاي ديه چن سال بيشتر حبس بکشه...عصبي ميشم و پاميشم تاحرفي بزنم ک ليلا زودتر از من بلند ميشه...بي روح و سرد رو ب قاضي ميگ:اقاي قاضي من ک حکمم معلوم شد...ولي يکم حرف دارم، همهمه اي درس ميشه ک با صداي قاضي سکوت تو سالن حاکم ميشه:منتظريم خانوم مستوفي. ليلا شروع ميکنه:اقاي قاضي تو کشور ما قانوناي زيادي هس ک قصد توهين ب هيچکدومشونو ندارم ولي توي همه اين قانونا زنا مقصرن...شما مطمئنا خودتون پدرين و فرزند دارين اگ دخترتون جاي من بود...اگ ينفر بهش تجاوز ميکرد، شما زندش ميزاشتين؟!
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30665904/
#عاشقانه
۷.۴k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.