پارت۲
#پارت۲
با غم و کنجکاوی نگاهم کرد...از کنارش گذشتم و رو نیمکت نشستم...رو به روم رو جدول نشست...نگاه خیرشو حس میکردم...کولمو کنارم گذاشتم و ادامه دادم:دنیایی ک توش خبری از خنده های بلند و شیطنتای بچگانه نیس...توش پر از حرفای خورده شده،اشکای خشک شده اس...من خیلی وقته ب کسی پناه نبردم...یاد گرفتم برای بدست آوردن کسی تلاش نکنم...یاد گرفتم به کسی نگم دوسش دارم...اخه میدونی ادما با ابراز علاقشون تنهاتر میشن...یاد گرفتم ادما رو نمیشه بزور نگه داشت اونی ک بخاد بره،میره...اگ بزور نگهش داری تهش اونی ک خورد میشه خودتی
دنیای خاکستری من پر از واقعیتهای تلخ که مزه گس میدن...پره از بی حسی و بی خیالی مطلق!...که هیچکس دوس نداره قبولشون کنه...ولی گاهی ادما مجبور میشن وارد این دنیا بشن...
آرنج دستامو رو زانوهام گذاشتم و به جلو متمایل شدم: تو دنیای من علاقه رو در نطفه خفه میکنن...
میدونی ما قاتلیم...قاتل خودمون...احساسمون... قاتل چیزی ک بودیم...خودمون،خودمونو محکوم به اعدام کردیم...
خونسرد به نیمکت تکیه دادم و با چشای ریز شده گفتم: قاتلارو که میشناسی؟!...تو خودتم یه قاتلی... منو امثال من قاتل خودمونیم ولی ادمایی مثل تو قاتل ادمای دگن...اگ من قاضی بودم...محکومتون میکردم ک تااخر عمر با کسی زندگی کنید ک نیم نگاهی ام بهتون نمیدازه...که مرده و زندتون براش فرقی نداشته باشه...یجور مرگ تدریجی...
سرشو با دستاش گرفت...پای راستشو عصبی تکون میداد و به موهاش چنگ مینداخت...منتظر موندم تا بلکه حرفی بزنه...توجیه کنه و قانعم کنه.. ولی هیچی نگفت...انگار خودشم فهمید دگ فایده نداره...کولمو ورداشتم و بلند شدم...بدون اینک نگاش کنم گفتم:من دختر بدی شدم...درسته...ولی حداقلش اینه که دگ تو نگاه کسی غرق نمیشم...دگ غرورم له نمیشه...دگ خودمو برای کسی کوچیک نمیکنم...تو برام خیلی وقته مردی... نمیخام دگ ببینمت اقای کیانی!...دگ ن تو ن هیچ کسع دگ برام دوست داشتنی نیست...و اینو مدیون توام...
عینکم به چشام زدمو ازش دور شدم...
دستامو داخل جیبای مانتوم گذاشتم و نیشخند زدم...
مسلما هیچوقت نمیتونسم ببخشمش...ولی...هنوزم... یچیزی اون ته مه های قلبم داد میزد ک دوسش داری:)
#Aram
پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30663105/
#جذاب #خاص
با غم و کنجکاوی نگاهم کرد...از کنارش گذشتم و رو نیمکت نشستم...رو به روم رو جدول نشست...نگاه خیرشو حس میکردم...کولمو کنارم گذاشتم و ادامه دادم:دنیایی ک توش خبری از خنده های بلند و شیطنتای بچگانه نیس...توش پر از حرفای خورده شده،اشکای خشک شده اس...من خیلی وقته ب کسی پناه نبردم...یاد گرفتم برای بدست آوردن کسی تلاش نکنم...یاد گرفتم به کسی نگم دوسش دارم...اخه میدونی ادما با ابراز علاقشون تنهاتر میشن...یاد گرفتم ادما رو نمیشه بزور نگه داشت اونی ک بخاد بره،میره...اگ بزور نگهش داری تهش اونی ک خورد میشه خودتی
دنیای خاکستری من پر از واقعیتهای تلخ که مزه گس میدن...پره از بی حسی و بی خیالی مطلق!...که هیچکس دوس نداره قبولشون کنه...ولی گاهی ادما مجبور میشن وارد این دنیا بشن...
آرنج دستامو رو زانوهام گذاشتم و به جلو متمایل شدم: تو دنیای من علاقه رو در نطفه خفه میکنن...
میدونی ما قاتلیم...قاتل خودمون...احساسمون... قاتل چیزی ک بودیم...خودمون،خودمونو محکوم به اعدام کردیم...
خونسرد به نیمکت تکیه دادم و با چشای ریز شده گفتم: قاتلارو که میشناسی؟!...تو خودتم یه قاتلی... منو امثال من قاتل خودمونیم ولی ادمایی مثل تو قاتل ادمای دگن...اگ من قاضی بودم...محکومتون میکردم ک تااخر عمر با کسی زندگی کنید ک نیم نگاهی ام بهتون نمیدازه...که مرده و زندتون براش فرقی نداشته باشه...یجور مرگ تدریجی...
سرشو با دستاش گرفت...پای راستشو عصبی تکون میداد و به موهاش چنگ مینداخت...منتظر موندم تا بلکه حرفی بزنه...توجیه کنه و قانعم کنه.. ولی هیچی نگفت...انگار خودشم فهمید دگ فایده نداره...کولمو ورداشتم و بلند شدم...بدون اینک نگاش کنم گفتم:من دختر بدی شدم...درسته...ولی حداقلش اینه که دگ تو نگاه کسی غرق نمیشم...دگ غرورم له نمیشه...دگ خودمو برای کسی کوچیک نمیکنم...تو برام خیلی وقته مردی... نمیخام دگ ببینمت اقای کیانی!...دگ ن تو ن هیچ کسع دگ برام دوست داشتنی نیست...و اینو مدیون توام...
عینکم به چشام زدمو ازش دور شدم...
دستامو داخل جیبای مانتوم گذاشتم و نیشخند زدم...
مسلما هیچوقت نمیتونسم ببخشمش...ولی...هنوزم... یچیزی اون ته مه های قلبم داد میزد ک دوسش داری:)
#Aram
پارت۱:https://wisgoon.com/pin/30663105/
#جذاب #خاص
۱۹.۸k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.