پارت 1 منه گناهکار
پارت 1 منه گناهکار
از زبان راوی
رفت داخل اتاق کارش از قبل به برایان گفته بود که بیاد اتاقش ، در زده شد و برایان اومد داخل
برایان : سلام
ا/ت : سلام پرونده هارو اوردی ؟
برایان : آره
پرونده هارو گزاشت رو میز و ا/ت نگاهشو به پرونده ها انداخت
ا/ت : 23 نفر دیگه قربانی شدن هنوزم پیداش نکردید ؟
برایان : متاسفم
کوبید به میزو و گفت :
ا/ت : لعنتی آخرش پیدات میکنم حالا میبینی
ا/ت : میتونی بری
برایان : چشم
نشست رو صندلی از اول این پرونده تا الان 56 نفر کشته شدن این درصد زیادی بود اونم برای ا/ت که ماهر ترین پلیس شهر بود باید یه کاری میکرد پالتوشو برداشت و به سمت در رفت
.........
وقتی رسید به محل مورد نظرش در زد دَنی درو باز کرد
دنی : خوش اومدی چه عجب از این طرفا
ا/ت : کاری که نداری؟
دنی : وقتم همیشه برای تو خالیه
رفت داخل همجارو دود اود برداشته بود بوی اود که با بوی سیگار قاطی میشد
ا/ت : نمیخوای این پنجره رو باز کنی خفه شدیم
تا خواست بره سمت پنجره دنی دستشو گرفت
دنی : نه حتی فکرشم نکن که اون پنجره باز بشه
ا/ت : باشه بابا
رفت رو صندلی نشست و سرشو تکیه داد به پشتی صندلی و چشماشو بست
دنی : پیداش نکردی؟
توی همون حالت گفت
ا/ت :23 نفر دیگه قربانی شدن
دنی : چی؟
با دادی که دنی زد ا/ت چشماشو باز کرد و صاف نشست
ا/ت : چرا داد میزنی
دنی : تعجب کردم
ا/ت : خداروشکر
با دستاش سرشو گرفت
ا/ت : به کمکت نیاز دارم دنی
دنی : میدونی که من همیشه کنارتم
ا/ت : میدونم زیاد گفتی
دنی خندید
دنی : چون همش میپرسی خب
خندید
ا/ت : ازت میخوام که بهم کمک کنی تا حداقل یکی از دوستاشو پیدا کنم
دنی : چرا میخوای دوستاشو پیدا کنی
ا/ت : چون نمیتونم خودشو پیدا کنم
دنی : اومم باید فکر کنم
ا/ت : هی
دنی خندید
دنی : شوخی کردم باشه باشه
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
از زبان راوی
رفت داخل اتاق کارش از قبل به برایان گفته بود که بیاد اتاقش ، در زده شد و برایان اومد داخل
برایان : سلام
ا/ت : سلام پرونده هارو اوردی ؟
برایان : آره
پرونده هارو گزاشت رو میز و ا/ت نگاهشو به پرونده ها انداخت
ا/ت : 23 نفر دیگه قربانی شدن هنوزم پیداش نکردید ؟
برایان : متاسفم
کوبید به میزو و گفت :
ا/ت : لعنتی آخرش پیدات میکنم حالا میبینی
ا/ت : میتونی بری
برایان : چشم
نشست رو صندلی از اول این پرونده تا الان 56 نفر کشته شدن این درصد زیادی بود اونم برای ا/ت که ماهر ترین پلیس شهر بود باید یه کاری میکرد پالتوشو برداشت و به سمت در رفت
.........
وقتی رسید به محل مورد نظرش در زد دَنی درو باز کرد
دنی : خوش اومدی چه عجب از این طرفا
ا/ت : کاری که نداری؟
دنی : وقتم همیشه برای تو خالیه
رفت داخل همجارو دود اود برداشته بود بوی اود که با بوی سیگار قاطی میشد
ا/ت : نمیخوای این پنجره رو باز کنی خفه شدیم
تا خواست بره سمت پنجره دنی دستشو گرفت
دنی : نه حتی فکرشم نکن که اون پنجره باز بشه
ا/ت : باشه بابا
رفت رو صندلی نشست و سرشو تکیه داد به پشتی صندلی و چشماشو بست
دنی : پیداش نکردی؟
توی همون حالت گفت
ا/ت :23 نفر دیگه قربانی شدن
دنی : چی؟
با دادی که دنی زد ا/ت چشماشو باز کرد و صاف نشست
ا/ت : چرا داد میزنی
دنی : تعجب کردم
ا/ت : خداروشکر
با دستاش سرشو گرفت
ا/ت : به کمکت نیاز دارم دنی
دنی : میدونی که من همیشه کنارتم
ا/ت : میدونم زیاد گفتی
دنی خندید
دنی : چون همش میپرسی خب
خندید
ا/ت : ازت میخوام که بهم کمک کنی تا حداقل یکی از دوستاشو پیدا کنم
دنی : چرا میخوای دوستاشو پیدا کنی
ا/ت : چون نمیتونم خودشو پیدا کنم
دنی : اومم باید فکر کنم
ا/ت : هی
دنی خندید
دنی : شوخی کردم باشه باشه
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۵۵.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.