فیک『شیطان』
فیک『شیطان』
پارت ۱
ویو ا.ت : داشتم از شرکت بر می گشتم که گوشیم زنگ خورد
علامت جولیا، علامت ا.ت +
+سلام
، سلام میگم دوست داری بادیگارد بشی؟
+ اره ولی برای چی میپرسی
، برادرم زنگ زد گفت که یکی از باند های مافیا بادیگارد شخصی می خواد
+ باند مافیا 😐 باش من هستم
، پس فردا ساعت ۷برو به ادرس که برات میفرستم دوست دالم
+ منم دوست دالم
قطع کردم
رفتم خونه یه لباس راحت پوشیدم( اسلاید دوم )
نودل درست کردم و خوردم
یکم با گوشیم ور رفتم که ساعت ۱۲ شد (خیلی زود گذشت )
رفتم رو تخت که نمیدونم کی خوابم برد
فردا صبح حاضر شدم (اسلاید سوم )
با موتور رفتم به ادرس که جولیا برام فرستاده بود عمارت بزرگی بود ( ولی اندازه مال من نبود ) 😏
خواستم برم داخل دو تا بادیگارد جلوم رو گرفتن
گفتم که اومدم برای بادیگارد شدن
زدن زیر خنده و گفتن یه دختر می خواد بادیگارد بشه 🤣🤣🤣
خواستم بزنمش که زنگ زدم به برادر جولیا و گفتم (مکالمه ا.ت +و برادر جولیا ؛ )
+ الو سوهو (اسم برادر جولیا)
؛ بله
+ زنگ بزن به اون مرتیکه بگو من اومدم
؛ باش بای
+ بای
بعد از چند دقیقه یکی به بادیگارد ها زنگ زد و با صدای بم گفت بزار بیاد تو
اونا هم گفتن چشم
اومدم داخل که یه خانومی اومد سمتم و گفت تو بادیگارد جدیدی
وقتی گفتم اره
همه ی خدمت کارا زدن زیر خنده
اسلحمو در اوردم و گفتم یه بار دیگه بخندید که یه گلوله حرومتون کنم
که...........
اینم از پارت اول امید وارم خوشتون بیاد گیلیگیلی
شرایط نداره 💗
اگه خوشتون اومد کامنت بزارید بای بای
پارت ۱
ویو ا.ت : داشتم از شرکت بر می گشتم که گوشیم زنگ خورد
علامت جولیا، علامت ا.ت +
+سلام
، سلام میگم دوست داری بادیگارد بشی؟
+ اره ولی برای چی میپرسی
، برادرم زنگ زد گفت که یکی از باند های مافیا بادیگارد شخصی می خواد
+ باند مافیا 😐 باش من هستم
، پس فردا ساعت ۷برو به ادرس که برات میفرستم دوست دالم
+ منم دوست دالم
قطع کردم
رفتم خونه یه لباس راحت پوشیدم( اسلاید دوم )
نودل درست کردم و خوردم
یکم با گوشیم ور رفتم که ساعت ۱۲ شد (خیلی زود گذشت )
رفتم رو تخت که نمیدونم کی خوابم برد
فردا صبح حاضر شدم (اسلاید سوم )
با موتور رفتم به ادرس که جولیا برام فرستاده بود عمارت بزرگی بود ( ولی اندازه مال من نبود ) 😏
خواستم برم داخل دو تا بادیگارد جلوم رو گرفتن
گفتم که اومدم برای بادیگارد شدن
زدن زیر خنده و گفتن یه دختر می خواد بادیگارد بشه 🤣🤣🤣
خواستم بزنمش که زنگ زدم به برادر جولیا و گفتم (مکالمه ا.ت +و برادر جولیا ؛ )
+ الو سوهو (اسم برادر جولیا)
؛ بله
+ زنگ بزن به اون مرتیکه بگو من اومدم
؛ باش بای
+ بای
بعد از چند دقیقه یکی به بادیگارد ها زنگ زد و با صدای بم گفت بزار بیاد تو
اونا هم گفتن چشم
اومدم داخل که یه خانومی اومد سمتم و گفت تو بادیگارد جدیدی
وقتی گفتم اره
همه ی خدمت کارا زدن زیر خنده
اسلحمو در اوردم و گفتم یه بار دیگه بخندید که یه گلوله حرومتون کنم
که...........
اینم از پارت اول امید وارم خوشتون بیاد گیلیگیلی
شرایط نداره 💗
اگه خوشتون اومد کامنت بزارید بای بای
۱۳.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.