و گزاشت روی تخت خودشم کنارم دراز کشید و اروم تو گوشم زمزم
و گزاشت روی تخت خودشم کنارم دراز کشید و اروم تو گوشم زمزمه کرد
جین:امروز خیلی خسته شدیم بیب بیا بخوابیم
ا.ت:چی؟بیب؟
جین:اوهوم
ا.ت:ببخشید میزنم تو زوقت اما از این عشقولانه بازی ها متنفرم😑
جین:یاااا چرا میزنی تو زوق آدم
ا.ت:(خنده)
جین روش رو برگردوند و خودش رو زد به خواب
ا.ت:الان مثلا قهری؟
جین: ...
ا.ت:یاااا مگه دختری انقدر ناز میکنی
جین: ...
ا.ت:اوففف باشه ببخشید خوبه؟
جین: ...
ا.ت:یاااا دارم با تو حرف میزنم گوساله
جین: ...
آروم لپش رو بوسیدم که برگشت سمتم
ا.ت:آشتی؟
یهو وحشیانه به لبام هجوم آورد با تعجب بهش نگاه میکردم و خشکم زده بود اما بعد چند لحظه کم کم باهاش همکاری کردم بعد ۵ مین نفس کم آوردیم برای همین از هم جدا شدیم
جین:آشتی(خنده)
ا.ت:ولی خیلی لوسی
جین:یااا بیخیال بیا بخوابیم
ا.ت:هوم باشه شب بخیر(لبخند)
جین:شب تو هم بخیر بیب
ا.ت:😑🔪
جین:اوکی اوکی شبت بخیر خانم محترم
ا.ت:اوففف تو که آدم بشو نیستی
خنده ی ریزی کرد و بغلم کرد آروم بوسه ای رو سرم گزاشت و جفتمون به خواب رفتیم
(صبح)
وقتی پاشدم با صورت فوقققققق کیوت جین مواجه شدم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و رفتم سمتش که ببوسمش یهو گفت
جین:بیب منحرف من داره چیکار میکنه؟
ا.ت:اممم چیزه میدونی چیز شد دیگه یعنی اممم...
(ویو جین)
انقدر کیوت شده بود که دلم میخواست قورتش بدم وایییی
جین:ویشش کیوت
لباش رو سطحی بوسیدم
جین:خوبه؟
ا.ت:یاااا منظورت چی؟من اصلا قصدم این نبود
جین:باشه باشه فهمیدم حالا پاشو کارات رو بکن بریم پایین(خنده)
ا.ت:نخنددددد
جین:باشه(خنده)
ا.ت:ای خدا🤦♀️
(ویو ادمین گشادتون هوراااا🗿)
پاشدن کاراشون رو کردن و رفتن پیش میسو تا بیدارش کنن
ا.ت:پرنسس بیدارشو بریم صبحونه بخوریم
میسو:نمیخوام میخوام بخوابمممم
جین:بابایی پاشو دیگه خیلی خوابیدی
میسو:اوففف باشه
میسو هم پاشد کاراش رو کرد و باهم رفتن پایین سر میز که گوشی جین زنگ خورد
(مکالمه)
(نانسی رو با ن نشون میدم)
جین:بله؟
ن:سلام اوپااا
جین:شما؟
ن:منم نانسی
جین:آه نانسی خوبی حالت چطوره
ن:خوبم اوپا راستش منو مامانم تازه از آمریکا اومدیم گفتم ی سری به شما بزنیم(نانسی دختر خاله جینه)
جین:حتما خیلی هم خوشحال میشیم
ن:باشه پس ما ساعت شیش اونجاییم
جین:باشه پس فعلا
ن:بای
(پایان مکالمه)
ا.ت:کی بود؟
جین:نانسی دختر خالم
میسو:یاااا آپا چرا گفتی بیاد
جین:اع دختر زشته
میسو:ایش
ا.ت:چرا اینو میگی میسو؟
میسو:چون خاله نانسی خیلی بد اخلاقه
جین:میدونم اما نمیشه کاریش کرد دخترم فقط ی روزه باشه؟
میسو:اوففف باشه
جین: ...
شرط
۲۸ لایک
۲۵ کامنت
جین:امروز خیلی خسته شدیم بیب بیا بخوابیم
ا.ت:چی؟بیب؟
جین:اوهوم
ا.ت:ببخشید میزنم تو زوقت اما از این عشقولانه بازی ها متنفرم😑
جین:یاااا چرا میزنی تو زوق آدم
ا.ت:(خنده)
جین روش رو برگردوند و خودش رو زد به خواب
ا.ت:الان مثلا قهری؟
جین: ...
ا.ت:یاااا مگه دختری انقدر ناز میکنی
جین: ...
ا.ت:اوففف باشه ببخشید خوبه؟
جین: ...
ا.ت:یاااا دارم با تو حرف میزنم گوساله
جین: ...
آروم لپش رو بوسیدم که برگشت سمتم
ا.ت:آشتی؟
یهو وحشیانه به لبام هجوم آورد با تعجب بهش نگاه میکردم و خشکم زده بود اما بعد چند لحظه کم کم باهاش همکاری کردم بعد ۵ مین نفس کم آوردیم برای همین از هم جدا شدیم
جین:آشتی(خنده)
ا.ت:ولی خیلی لوسی
جین:یااا بیخیال بیا بخوابیم
ا.ت:هوم باشه شب بخیر(لبخند)
جین:شب تو هم بخیر بیب
ا.ت:😑🔪
جین:اوکی اوکی شبت بخیر خانم محترم
ا.ت:اوففف تو که آدم بشو نیستی
خنده ی ریزی کرد و بغلم کرد آروم بوسه ای رو سرم گزاشت و جفتمون به خواب رفتیم
(صبح)
وقتی پاشدم با صورت فوقققققق کیوت جین مواجه شدم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و رفتم سمتش که ببوسمش یهو گفت
جین:بیب منحرف من داره چیکار میکنه؟
ا.ت:اممم چیزه میدونی چیز شد دیگه یعنی اممم...
(ویو جین)
انقدر کیوت شده بود که دلم میخواست قورتش بدم وایییی
جین:ویشش کیوت
لباش رو سطحی بوسیدم
جین:خوبه؟
ا.ت:یاااا منظورت چی؟من اصلا قصدم این نبود
جین:باشه باشه فهمیدم حالا پاشو کارات رو بکن بریم پایین(خنده)
ا.ت:نخنددددد
جین:باشه(خنده)
ا.ت:ای خدا🤦♀️
(ویو ادمین گشادتون هوراااا🗿)
پاشدن کاراشون رو کردن و رفتن پیش میسو تا بیدارش کنن
ا.ت:پرنسس بیدارشو بریم صبحونه بخوریم
میسو:نمیخوام میخوام بخوابمممم
جین:بابایی پاشو دیگه خیلی خوابیدی
میسو:اوففف باشه
میسو هم پاشد کاراش رو کرد و باهم رفتن پایین سر میز که گوشی جین زنگ خورد
(مکالمه)
(نانسی رو با ن نشون میدم)
جین:بله؟
ن:سلام اوپااا
جین:شما؟
ن:منم نانسی
جین:آه نانسی خوبی حالت چطوره
ن:خوبم اوپا راستش منو مامانم تازه از آمریکا اومدیم گفتم ی سری به شما بزنیم(نانسی دختر خاله جینه)
جین:حتما خیلی هم خوشحال میشیم
ن:باشه پس ما ساعت شیش اونجاییم
جین:باشه پس فعلا
ن:بای
(پایان مکالمه)
ا.ت:کی بود؟
جین:نانسی دختر خالم
میسو:یاااا آپا چرا گفتی بیاد
جین:اع دختر زشته
میسو:ایش
ا.ت:چرا اینو میگی میسو؟
میسو:چون خاله نانسی خیلی بد اخلاقه
جین:میدونم اما نمیشه کاریش کرد دخترم فقط ی روزه باشه؟
میسو:اوففف باشه
جین: ...
شرط
۲۸ لایک
۲۵ کامنت
۵۰.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.