سوزومه خب یه روز یه چشم رفت که غذا بیاره و جفتش هم ...

سوزومه : خب یه روز یه چشم رفت که غذا بیاره و جفتش هم پیش توله هاش موند، و وقتی برگشت، دید که خانوادش مرده و دارن اونا رو سوار کامیون میکنن، یه چشم بعد دیدن اون صحنه، وحشی شد و به شکارچیا حمله کرد، یه شکارچی ها با چاقو به چشمش زد و یه چشمشو از دست داد، وقتی که پیداش کردیم داشت گریه میکرد و از چشم راستش خون میومد، اولین بار بود که گریه ی یه خرس رو میدیدم، به زور بردیمش باغ وحش
*مایکی یه نگاهی به دراکن کرد*
*ایزانا یه نگاهی به کاکوچو کرد*
دراکن: خب بچه ها ما یه کارایی داشتیما
باجی: چیکا......
*چیفویو با پاش زد رو پای باجی*
چیفویو: باجی-سان؟
باجی: آهااااا، راست میگیاااا، من و کازو و چیفویو و په-یان و پاه-چین و میتسویا و هانما و کیساکی باید بریم
دراکن: من و اما و یوزوها و سنجو و ران و ریندو و سانزو و تاکئومی و کوکو و کاکوچو و تاکئومی و اینوپی تاکویا و آکون و تاکه «کلا دوستای تاکه» هاکای و تایجو هم میریم، بای
سوزومه: چی کجا؟
همه بجز ایزانا و مایکی: یه کاری پیش اومده
*و همه رفتن*
*سوزومه یکم معذب نشست*
مایکی: خب یکم از خودت بگو
سوزومه: چی بگم؟
ایزانا: غذای مورد علاقت چیه؟
سوزومه: کاری با برنج
مایکی: دسر مورد علاقت چیه
سوزومه: پودینگ *غیرعمد با صدای بچگونه گفت*
سوزومه: گ-گومن *یکم سرخ شده*
مایکی: چقدر ناز گفتی *خنده*
ایزانا: کاوایی *لبخند*
سوزومه: تقصیر خودم نبود
ایزانا: به هرحال ناز بود
ران: مایکی و ایزانا، میشه بیاین؟ یه مشکل پیش اومده
مایکی: ببخشید عزیزم
ایزانا: معذرت ملکم
*ایزانا سمت راست و مایکی سمت چپ گونه ی سوزومه رو بوس کردن و رفتن پایین *
*سوزومه سرخ تر شد و قلبش تند زد*
سوزومه: چه مرگمه؟ آروم باشششش

☆پایان پارت 19☆

لیلی: ســــــلـــــــــام بر همه ی نفتان گرامی، بلاخره گشادی رو کنار گذاشتم و پارتتت دادم😂
دیدگاه ها (۲۴)

سوزومه : من آرومم، بخدا من آرومم، راستی اون پایین چه خبره؟ *...

ری اکشن

گیلیلیلیلیلیلیلیلی، مبارکه 🥳

من به یوزوها و سنجو و اما و هینا به چشم رفیق نگاه میکنمااا س...

وقتی بوسشون میکنی مایکی : اول سرخ میشه ولی بعد همراهیت میکنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط