ری اکشن
موضوع: موهاتونو خرگوشی ببندید
لیلی: یه چیز چرت و پرت نصفه شبی رسید به ذهنم
افراد: ران-ریندو-سانزو
داستان مشترک: از بونتن تازه اومدن و تو خودت ناز کردی تا خستگیش در بره، پس به ذهنت رسید موهاتو خرگوشی ببندی، و تا موهاتو خرگوشی بستی، کلید انداخت و اومد تو....
ران= عسلم، من اومدمم
*ا/ت از پله ها اومد پایین*
ا/ت: خوش اومدی ران♡
ران: وایی خدا موهاشو نگا دختر کوچولومو
*بیبی فیس شدی*
ا/ت: بهم اومده؟
ران: معلومه خانوم کوشولو
*خم شد و گونتو آروم گاز گرفت*
ران: چرا تو مثل قند شیرینی دختر
ا/ت: نومودونم
ران: بریم فیلم ببینیم؟*لیلی:اصلا خستگیش پرید*
ا/ت: بریم
ریندو=ا/تی، من اومدم
ا/ت: خوش اومدی عزیزم
*اصلا نگرفته*
ا/ت: متوجه چیزی نشدی؟
ریندو: نه.... اها، لباست رو تازه خریدی؟ قشنگه
ا/ت: این لباس مال یه قرنه پیشه و ماهم باهم خریدیمش، هایتانی ریندو، یکم بالاترو نگاه کن
ریندو: امممم، آها، رو گردنت یه خال هست
ا/ت: دیگه با من حق حرف زدن نداری، رفتم موهامو برات خرگوشی بستم چتری هامم به زور پف دار کردم که اقا بیاد دقت کنه به خالی که من از دوسالگیم داشتم و لباسی یع قرنه پیش با خودش خریدم، یکم از داداشت یاد بگیر الان اگه دوست دخترش خرگوشی بسته بود براش تا نمیمرد براش ولش نمیکرد، بعد اقا رو باش، از الان گفته باشم، امشب حق حرف زدن با منو نداری و رو مبل میخوابی
*رفت تو اتاق*
ریندو: ران ای بگم خدا چیکارت کنه، من برعکس تو اینجور چیزا رو نمیفهمم ولی تو میفهمی ا/ت هم منو با تو مقایسه میکنه، خدا لعنتت کنه
*رفت منت کشی🤣😉*
سانزو=ای جونم، دختر بابایی کوچولوتر شده، چرا من هی پیرتر میشم تو هی کوتوله ترو جوون تر
ا/ت: من کوتوله نیستم
سانزو: ناز من که هستی، نگا خودا موهاشو، مال منی، به هیچکسم نمیدمت، اصلا خدا تورو افرید که فرشته ی من بشی
ا/ت: یه سوال، مگه خسته نبودی
سانزو: با این فیس، ببینمت و خسته باشم، شوخیت گرفته کاوایی؟
بریم یکم دور بزنیم، بستنی میخوای؟
ا/ت: ارهههه
سانزو: پس بزن بریممممم
☆پایان☆
لیلی: خل و چل شدم به روم نیارین، اخه اینم موضوع بود به ذهنم رسید؟ حالا شاید اگه خوشتون اومد، کسای دیگه از انیمه های دیگه هم گذاشتم، به هرحال، بوس بای💖💎
لیلی: یه چیز چرت و پرت نصفه شبی رسید به ذهنم
افراد: ران-ریندو-سانزو
داستان مشترک: از بونتن تازه اومدن و تو خودت ناز کردی تا خستگیش در بره، پس به ذهنت رسید موهاتو خرگوشی ببندی، و تا موهاتو خرگوشی بستی، کلید انداخت و اومد تو....
ران= عسلم، من اومدمم
*ا/ت از پله ها اومد پایین*
ا/ت: خوش اومدی ران♡
ران: وایی خدا موهاشو نگا دختر کوچولومو
*بیبی فیس شدی*
ا/ت: بهم اومده؟
ران: معلومه خانوم کوشولو
*خم شد و گونتو آروم گاز گرفت*
ران: چرا تو مثل قند شیرینی دختر
ا/ت: نومودونم
ران: بریم فیلم ببینیم؟*لیلی:اصلا خستگیش پرید*
ا/ت: بریم
ریندو=ا/تی، من اومدم
ا/ت: خوش اومدی عزیزم
*اصلا نگرفته*
ا/ت: متوجه چیزی نشدی؟
ریندو: نه.... اها، لباست رو تازه خریدی؟ قشنگه
ا/ت: این لباس مال یه قرنه پیشه و ماهم باهم خریدیمش، هایتانی ریندو، یکم بالاترو نگاه کن
ریندو: امممم، آها، رو گردنت یه خال هست
ا/ت: دیگه با من حق حرف زدن نداری، رفتم موهامو برات خرگوشی بستم چتری هامم به زور پف دار کردم که اقا بیاد دقت کنه به خالی که من از دوسالگیم داشتم و لباسی یع قرنه پیش با خودش خریدم، یکم از داداشت یاد بگیر الان اگه دوست دخترش خرگوشی بسته بود براش تا نمیمرد براش ولش نمیکرد، بعد اقا رو باش، از الان گفته باشم، امشب حق حرف زدن با منو نداری و رو مبل میخوابی
*رفت تو اتاق*
ریندو: ران ای بگم خدا چیکارت کنه، من برعکس تو اینجور چیزا رو نمیفهمم ولی تو میفهمی ا/ت هم منو با تو مقایسه میکنه، خدا لعنتت کنه
*رفت منت کشی🤣😉*
سانزو=ای جونم، دختر بابایی کوچولوتر شده، چرا من هی پیرتر میشم تو هی کوتوله ترو جوون تر
ا/ت: من کوتوله نیستم
سانزو: ناز من که هستی، نگا خودا موهاشو، مال منی، به هیچکسم نمیدمت، اصلا خدا تورو افرید که فرشته ی من بشی
ا/ت: یه سوال، مگه خسته نبودی
سانزو: با این فیس، ببینمت و خسته باشم، شوخیت گرفته کاوایی؟
بریم یکم دور بزنیم، بستنی میخوای؟
ا/ت: ارهههه
سانزو: پس بزن بریممممم
☆پایان☆
لیلی: خل و چل شدم به روم نیارین، اخه اینم موضوع بود به ذهنم رسید؟ حالا شاید اگه خوشتون اومد، کسای دیگه از انیمه های دیگه هم گذاشتم، به هرحال، بوس بای💖💎
۸.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.