پارت5 Childrenlikeneed
#پارت5 #Childrenlikeneed
آهه چه زود گذشت شد ۱۰سال نارمیلا بزرگ شد نیاز فراموش شد برای خوانواداش نوه ای به اسم نارمیلا انگاری وجود ندار ارسلان ۶سال بعداز مرگ نیاز ازدواج کرد حالا یه پسر دار به اسم ماهور ارسلان عاشق نیاز بود و هنوزم عاشق .
نفس (زن ارسلان) به نیاز حسودی میکنه حتا نمیخواد نارمیلارو ببینه میگن وقتی کسی شکست خورد نزدیکش نشو از تو به عنوان چسب زخم استفاده میکنه نفس اشتباه کرد بخاطر اینکه نفس دختر خاله نیاز از همون روزی که ارسلانو دید عاشقش شد ولی نمی دونست که ارسلان دلش پیش نیاز گیر وقتی اونا ازدواج کردن نفس نتونست تحمل کنه و از ایران رفت تا شاهد این ماجراها نباشه وقتی شنید دارن بچه دار میشن بیشتر حسودی کرد میدونست که ارسلان عاشق بچه اس ولی با شنیدن مرگ نیاز انگار دنیا رو بهش داد باشن خوشحال بود حتا یه قطر اشکم نریخت ۶سال طول کشید تا تونست در دل ارسلان جای پیدا کن ۶سال چیز کمی نبود ولی هنوزم ارسلان عاشق نیاز انگار فقط با نفس ازدواج کرد تا نیازو فراموش کنه ولی اشتباه کرد او توان فراموش کردن عشقشو نداشت از وقتی ماهور به دنیا اومد ارسلان تو پوست خودش نمی گنجید اصلا نه شبیه نفس بودنه ارسلان انگار برادر دوقلوی نارمیلا بود و پسر نیاز انگار کل دل تنگیهای ارسلان پر کشید و رفت خدا بهش یه نیاز دیگه داد بود نفس به این همه شباهت تعجب کرد بود بچه ای او بود ولی شبیه نیاز همون چشا همون موهای طلایو خوش رنگ باور نکردنی بود داشت آتیش میگرفت ولی این آتیش وقتی فوران کرد که ارسلان اسم اون کودکو ماهور گذاشته بود نفس از او پرسید چرا این اینو گذاشتی از من نظری نپرسیدی ارسلان در حال خود نبود از خوشحالی زیاد حواسش جای دیگری بود و پاسخ داد نیاز علاقه ای زیادی به این اسم داشت گفت اگه پسر دار و.....
آهه چه زود گذشت شد ۱۰سال نارمیلا بزرگ شد نیاز فراموش شد برای خوانواداش نوه ای به اسم نارمیلا انگاری وجود ندار ارسلان ۶سال بعداز مرگ نیاز ازدواج کرد حالا یه پسر دار به اسم ماهور ارسلان عاشق نیاز بود و هنوزم عاشق .
نفس (زن ارسلان) به نیاز حسودی میکنه حتا نمیخواد نارمیلارو ببینه میگن وقتی کسی شکست خورد نزدیکش نشو از تو به عنوان چسب زخم استفاده میکنه نفس اشتباه کرد بخاطر اینکه نفس دختر خاله نیاز از همون روزی که ارسلانو دید عاشقش شد ولی نمی دونست که ارسلان دلش پیش نیاز گیر وقتی اونا ازدواج کردن نفس نتونست تحمل کنه و از ایران رفت تا شاهد این ماجراها نباشه وقتی شنید دارن بچه دار میشن بیشتر حسودی کرد میدونست که ارسلان عاشق بچه اس ولی با شنیدن مرگ نیاز انگار دنیا رو بهش داد باشن خوشحال بود حتا یه قطر اشکم نریخت ۶سال طول کشید تا تونست در دل ارسلان جای پیدا کن ۶سال چیز کمی نبود ولی هنوزم ارسلان عاشق نیاز انگار فقط با نفس ازدواج کرد تا نیازو فراموش کنه ولی اشتباه کرد او توان فراموش کردن عشقشو نداشت از وقتی ماهور به دنیا اومد ارسلان تو پوست خودش نمی گنجید اصلا نه شبیه نفس بودنه ارسلان انگار برادر دوقلوی نارمیلا بود و پسر نیاز انگار کل دل تنگیهای ارسلان پر کشید و رفت خدا بهش یه نیاز دیگه داد بود نفس به این همه شباهت تعجب کرد بود بچه ای او بود ولی شبیه نیاز همون چشا همون موهای طلایو خوش رنگ باور نکردنی بود داشت آتیش میگرفت ولی این آتیش وقتی فوران کرد که ارسلان اسم اون کودکو ماهور گذاشته بود نفس از او پرسید چرا این اینو گذاشتی از من نظری نپرسیدی ارسلان در حال خود نبود از خوشحالی زیاد حواسش جای دیگری بود و پاسخ داد نیاز علاقه ای زیادی به این اسم داشت گفت اگه پسر دار و.....
۵.۴k
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.