the king of my heart 💜
the king of my heart 💜
فصل دوم پارت۵
ات
سانا بلند شد رفت سمت یونگی
یونگی وقتی سانا رو دید که رفته کنارش خیلی خوشحال شد سانا رو بغل کرد گذاشت رو پاهاش صورت سانا رو بوسید
سانا هم که انگار از یونگی خوشش اومده دستشو انداخت پشت گردن یونگی بغلش کرد
ات
همه تو هواپیما بودیم منو مامانم با عمم صندلی هامون کنار هم بود بچه ها هم کنار یونگی بودن
یونا هم چون پیش یونگی نبود از عصبانیت صورتش مث گوجه شده بود
وقتی قیافشو دیدم خندم گرفت
م.ا.وا به چی میخندی مادر؟
ات.هیچی مامان چیز خاصی نیست
بلاخره رسیدیم فرانسه،اخرین باری که اینجا اومدم قبل از این بود که از یونگی طلاق بگیرم
چقد روزای خوبی رو باهم داشتیم تا این یونای میمون اومد رید تو زندگیمون
سانا اومد کنارم منو بغل کرد
ات.چیشده عزیزم؟
سانا.دلم برات تنگ شده بود مامان
ات.اع دخترم منو تو که داخل یه هواپیما بودیم
سانا.میدونم مامان اما وقتی کنارت نبودم دلم برات تنگ شد
ات.یه لبخند بهش زدم....راستی با بابا بهت خوش گذشت؟
سانا.اره خیلی مهربونه
ات.من که گفتم
ات
همه داخل هتل بودیم
منو بچه ها داخل یه اتاق بودیم بقیه هم اتاق خودشون
تو اتاق با بچه ها نشسته بودم که یهو صدای در اومد
رفتم درو باز کردم سوهو بود
سوهو.اع سلام میگم دایی گفت بیاین پایین قراره بریم شهرو بگردیم
ات.سلام،باشه من الان بچه ها رو آماده میکنم میام
سوهو رفت منم لباس بچه هارو تنشون کردم خودمم لباس پوشیدم
با بچه ها رفتیم پایین همه منتظر ما بودن
اول رفتیم برج ایفل بعد یکم گشتیم
اما تو این مدت یونگی اصلا به یونا محل نمیزاشت از هم جدا بودن
یعنی ممکنه بخاطر من دعوا کرده باشن؟
اصلا به درک امیدوارم یونگی از یونا طلاق بگیره دلم خنک شع
بلاخره رفتیم هتل بچه ها خواب بودن منم رو تخت داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو یه پیامک بهم ارسال شد
یه شماره ناشناس بود نوشته بود بیا پایین کارت دارم
یعنی کیه؟
لباس پوشیدم رفتم پایین تنها کسی رو که دیدم یونگی بود اومد سمتم
دست منو کشید برد بیرون از لاوی
دستمو از دستش کشیدم بیرون
ات.چیکار داری میکنی حالت خوبه؟
اومد نزدیکم لباشو گذاشت رو لبام
اول تو شوک بودم اما خیلی زود به خودم اومدم
هولش دادم عقب یه سیلی خوابوندم تو گوشش
ات.خجالت نمیکشی؟به من خیانت کردی الان میخای به یونا هم خیانت کنی
اومدم برم که دستمو گرفت
یونگی.ات یه لحظه به من گوش کن بخدا من پشیمونم دوباره تو رو میخام
یونا داره بهم خیانت میکنه خودم با چشمای خودم دیدم...
شرطا
۱۶ لایک
۹ کامنت
فصل دوم پارت۵
ات
سانا بلند شد رفت سمت یونگی
یونگی وقتی سانا رو دید که رفته کنارش خیلی خوشحال شد سانا رو بغل کرد گذاشت رو پاهاش صورت سانا رو بوسید
سانا هم که انگار از یونگی خوشش اومده دستشو انداخت پشت گردن یونگی بغلش کرد
ات
همه تو هواپیما بودیم منو مامانم با عمم صندلی هامون کنار هم بود بچه ها هم کنار یونگی بودن
یونا هم چون پیش یونگی نبود از عصبانیت صورتش مث گوجه شده بود
وقتی قیافشو دیدم خندم گرفت
م.ا.وا به چی میخندی مادر؟
ات.هیچی مامان چیز خاصی نیست
بلاخره رسیدیم فرانسه،اخرین باری که اینجا اومدم قبل از این بود که از یونگی طلاق بگیرم
چقد روزای خوبی رو باهم داشتیم تا این یونای میمون اومد رید تو زندگیمون
سانا اومد کنارم منو بغل کرد
ات.چیشده عزیزم؟
سانا.دلم برات تنگ شده بود مامان
ات.اع دخترم منو تو که داخل یه هواپیما بودیم
سانا.میدونم مامان اما وقتی کنارت نبودم دلم برات تنگ شد
ات.یه لبخند بهش زدم....راستی با بابا بهت خوش گذشت؟
سانا.اره خیلی مهربونه
ات.من که گفتم
ات
همه داخل هتل بودیم
منو بچه ها داخل یه اتاق بودیم بقیه هم اتاق خودشون
تو اتاق با بچه ها نشسته بودم که یهو صدای در اومد
رفتم درو باز کردم سوهو بود
سوهو.اع سلام میگم دایی گفت بیاین پایین قراره بریم شهرو بگردیم
ات.سلام،باشه من الان بچه ها رو آماده میکنم میام
سوهو رفت منم لباس بچه هارو تنشون کردم خودمم لباس پوشیدم
با بچه ها رفتیم پایین همه منتظر ما بودن
اول رفتیم برج ایفل بعد یکم گشتیم
اما تو این مدت یونگی اصلا به یونا محل نمیزاشت از هم جدا بودن
یعنی ممکنه بخاطر من دعوا کرده باشن؟
اصلا به درک امیدوارم یونگی از یونا طلاق بگیره دلم خنک شع
بلاخره رفتیم هتل بچه ها خواب بودن منم رو تخت داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو یه پیامک بهم ارسال شد
یه شماره ناشناس بود نوشته بود بیا پایین کارت دارم
یعنی کیه؟
لباس پوشیدم رفتم پایین تنها کسی رو که دیدم یونگی بود اومد سمتم
دست منو کشید برد بیرون از لاوی
دستمو از دستش کشیدم بیرون
ات.چیکار داری میکنی حالت خوبه؟
اومد نزدیکم لباشو گذاشت رو لبام
اول تو شوک بودم اما خیلی زود به خودم اومدم
هولش دادم عقب یه سیلی خوابوندم تو گوشش
ات.خجالت نمیکشی؟به من خیانت کردی الان میخای به یونا هم خیانت کنی
اومدم برم که دستمو گرفت
یونگی.ات یه لحظه به من گوش کن بخدا من پشیمونم دوباره تو رو میخام
یونا داره بهم خیانت میکنه خودم با چشمای خودم دیدم...
شرطا
۱۶ لایک
۹ کامنت
۱۱.۱k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.