the king of my heart 💜
the king of my heart 💜
فصل دوم پارت۴
یونگی زانو زد کنار لی اوون
یونگی.پسرم،اگه اون اذیتت میکرد چرا زودتر بهم نگفتی؟
لی اوون.ببخشید بابا نمیخاستم ناراحتت کنم
یونگی.خودت دوست داری اینجا بمونی؟
لی اوون.اوهوم اینجا مامانم با ابجیم هستن اما..اما میشه تو هم بیای اینجا بابا؟
ات
وقتی لی اوون اینو گفت یونگی یه نگاه به من کرد
یونگی.نه پسرم ولی قول میدم هر روز بیام کنارت خوبه؟
لی اوون.اره
یونگی بلند شد یه بوسه رو سر لی اوون گذاشت
یونگی.امروز به راننده میگم وسایلتو بیاره باش؟
لی اوون.باشه بابا خدافظ
یونگی.خدافظ عزیزم
یونگی یه نگاه به من کرد
یونگی.خدافظ،مواظب بچه ها باش
سرمو به معنی باشه تکون دادم بعدشم یونگی رفت لی اوون پرید بغلم
لی اوون.خیلی خوشحالم پیشت میمونم مامان
ات.منم همینطور پسر قشنگم
یونگی ویو
با عصبانیت سوار ماشین شدم یونای کثافت فقط تظاهر میکرد با پسرم خوب رفتار میکنه دارم براش
با سرعت رفتم سمت خونه
رسیدم،رمز درو زدم وارد شدم
یونگی.یوناااا
یونا.جانم عزیزم چیشده؟لی اوون کجاست؟
یونگی.گذاشتمش کنار مامانش حداقل اونجا جاش راحت تره
یونا.یعنی چی؟
یونگی.فک کردی من نمیدونم؟چرا بچمو اذیت میکنی هااا؟
یونا.چی داری میگی یونگی اذیت چیه من اونو مثل بچه خودم دوسش دارم
یونگی.یونا این بازی کثیفو تموم کن،بچه با زبون خودش داره میگه تو اذیتش کردی بعدشم اونجا کنار مامانش باشه خیالم راحت تره
یونا.یعنی داری میگی به من اعتماد نداری؟
یونگی.بسه یونا دیگه حوصله بحث ندارم خیلی خستم
پرش زمانی شب
ات
همه مشغول شام بودیم که یهو بابام گفت
ب.ا.راستی یادم رفت بهتون بگم برای دو روز دیگه بلیط فرانسه گرفتیم همه با هم بریم مسافرت
ات
خوشم نمیومد زیاد با یونگیو زنش جایی برم یونا یه جوری عشوه میاد که انگار ملکه الیزابته
ات.بابا جون میشه من نیام
ب.ا.نه دخترم آخه عموت گفته دیگه نیای ناراحت میشه
ات.باشه
همه شامو خوردیم رفتیم توی اتاق تا بخوابیم
پرش زمانی دو روز بعد(اتفاق خاصی نیفتاد)
همه تو فرودگاه بودیم نیم ساعت دیگه پرواز بود لی اوون کنار باباش بود اما سانا اصلا کوتاه نمیومد حاضر نبود بره کنار یونگی
ات.دخترم نمیخای بری پیش بابات؟
سانا.نه اون بابای من نیست
ات.دخترم اونم بابای توئه درسته اشتباه کرده ولی خیلی دوست داره به خاطر مامان برو کنارش
سانا.باشه مامان میرم اما فقط بخاطر شما که خیلی دوستون دارم
ات.افرین دختر خوشگلم
سانا بلند شد رفت سمت یونگی...
شرطا
۱۴ لایک
کامنتم بزارین
فصل دوم پارت۴
یونگی زانو زد کنار لی اوون
یونگی.پسرم،اگه اون اذیتت میکرد چرا زودتر بهم نگفتی؟
لی اوون.ببخشید بابا نمیخاستم ناراحتت کنم
یونگی.خودت دوست داری اینجا بمونی؟
لی اوون.اوهوم اینجا مامانم با ابجیم هستن اما..اما میشه تو هم بیای اینجا بابا؟
ات
وقتی لی اوون اینو گفت یونگی یه نگاه به من کرد
یونگی.نه پسرم ولی قول میدم هر روز بیام کنارت خوبه؟
لی اوون.اره
یونگی بلند شد یه بوسه رو سر لی اوون گذاشت
یونگی.امروز به راننده میگم وسایلتو بیاره باش؟
لی اوون.باشه بابا خدافظ
یونگی.خدافظ عزیزم
یونگی یه نگاه به من کرد
یونگی.خدافظ،مواظب بچه ها باش
سرمو به معنی باشه تکون دادم بعدشم یونگی رفت لی اوون پرید بغلم
لی اوون.خیلی خوشحالم پیشت میمونم مامان
ات.منم همینطور پسر قشنگم
یونگی ویو
با عصبانیت سوار ماشین شدم یونای کثافت فقط تظاهر میکرد با پسرم خوب رفتار میکنه دارم براش
با سرعت رفتم سمت خونه
رسیدم،رمز درو زدم وارد شدم
یونگی.یوناااا
یونا.جانم عزیزم چیشده؟لی اوون کجاست؟
یونگی.گذاشتمش کنار مامانش حداقل اونجا جاش راحت تره
یونا.یعنی چی؟
یونگی.فک کردی من نمیدونم؟چرا بچمو اذیت میکنی هااا؟
یونا.چی داری میگی یونگی اذیت چیه من اونو مثل بچه خودم دوسش دارم
یونگی.یونا این بازی کثیفو تموم کن،بچه با زبون خودش داره میگه تو اذیتش کردی بعدشم اونجا کنار مامانش باشه خیالم راحت تره
یونا.یعنی داری میگی به من اعتماد نداری؟
یونگی.بسه یونا دیگه حوصله بحث ندارم خیلی خستم
پرش زمانی شب
ات
همه مشغول شام بودیم که یهو بابام گفت
ب.ا.راستی یادم رفت بهتون بگم برای دو روز دیگه بلیط فرانسه گرفتیم همه با هم بریم مسافرت
ات
خوشم نمیومد زیاد با یونگیو زنش جایی برم یونا یه جوری عشوه میاد که انگار ملکه الیزابته
ات.بابا جون میشه من نیام
ب.ا.نه دخترم آخه عموت گفته دیگه نیای ناراحت میشه
ات.باشه
همه شامو خوردیم رفتیم توی اتاق تا بخوابیم
پرش زمانی دو روز بعد(اتفاق خاصی نیفتاد)
همه تو فرودگاه بودیم نیم ساعت دیگه پرواز بود لی اوون کنار باباش بود اما سانا اصلا کوتاه نمیومد حاضر نبود بره کنار یونگی
ات.دخترم نمیخای بری پیش بابات؟
سانا.نه اون بابای من نیست
ات.دخترم اونم بابای توئه درسته اشتباه کرده ولی خیلی دوست داره به خاطر مامان برو کنارش
سانا.باشه مامان میرم اما فقط بخاطر شما که خیلی دوستون دارم
ات.افرین دختر خوشگلم
سانا بلند شد رفت سمت یونگی...
شرطا
۱۴ لایک
کامنتم بزارین
۱۰.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.