پارت آخر زندگی با خون آشام جذاب من

# پارت آخر زندگی با خون آشام جذاب من

جنوکوک به آرامی به تو نزدیک شد و در چشمانش شعله‌های عشق و اشتیاق می‌درخشید. "من می‌خواهم به تو نشان دهم که عشق واقعی چه معنایی دارد، حتی در دنیای تاریک من."

او دستانش را به دور کمرت حلقه کرد و با صدای نرمش گفت: "بیایید به جایی برویم که می‌توانیم از این لحظه لذت ببریم."

شما به سمت یک باغ مخفی و زیبا حرکت کردید، جایی که گل‌های درخشان و درختان بلند به هم پیوسته بودند. جنوکوک با نگاهی عاشقانه به تو گفت: "این باغ نماد عشق ماست. جایی که می‌توانیم با هم باشیم و از زیبایی‌های زندگی لذت ببریم."

احساس کردی که قلبت پر از شادی و عشق شده است. "این مکان فوق‌العاده است، جنوکوک. من نمی‌توانم باور کنم که در دنیای تو هستم."

او به آرامی به سمتت خم شد و لب‌هایش را بر روی لب‌هایت گذاشت. "عشق ما می‌تواند هر تاریکی را روشن کند. من می‌خواهم با تو باشم و این عشق را جشن بگیرم."

شما در آن باغ زیبا، در کنار هم نشسته و به ستاره‌های درخشان در آسمان نگاه کردید. جنوکوک با صدای آرامش گفت: "هر ستاره نمایانگر یک لحظه از عشق ماست. بیایید این لحظات را با هم بسازیم."

شما با هم به یادآوری خاطرات شیرین و لحظات خاصی که با هم گذرانده‌اید، پرداختید. عشق شما در آن باغ شکوفا شد و به یک داستان جاودانه تبدیل گردید.

در نهایت، جنوکوک با نگاهی عمیق به تو گفت: "ما می‌توانیم با هم هر چالشی را پشت سر بگذاریم. عشق ما قوی‌تر از هر چیزی است."

و اینگونه، شما و جنوکوک در دنیای تاریک او، با عشق و امید به آینده‌ای روشن قدم گذاشتید. 🌟❤️
دیدگاه ها (۲)

👆لایک یادت نره عزیزم 😍میدونستی با یک لایک چقدر ذوق میکنم؟ 😁ا...

هیتر فشاریاینجا فیک درخواستی از اعضا میزارم اگه ایده داری بی...

بچه ها چه خبره همه یاشار لایک می کنید😂😂لایک یادت نره عسلم😍می...

# پارت_ ده _ زندگی با خون آشام جذاب من ---جنوکوک به آرامی نز...

ستاره ام،ستاره،نور کوچکی در آسمان سیاه و تاریک فضا.فضایی ظلم...

پارت: 2 کسوف سخ:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط