بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا آب میوه نبود

بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا ,آب میوه نبود

بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود

بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست !

بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته !

بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست !
و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت !

بزرگ تر که شدیم , فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند
و چیزی نمانده که بروند !
شاید هم رفته باشند ...!!

خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود.

خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
غضبش عشق بود
و تنبیه اش عشق
و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر , انحنای قامت اوست !

لَبَیْکْ یاحُسِینـــــــــــــــــــ
http://line.me/ti/p/%40nua8379x

https://telegram.me/labayk_ya_hossin
دیدگاه ها (۱)

پنجمین ستاره آسمان امامت و ولایت در روز جمعه اول ماه رجب سال...

به گزارش مصاف، عرب ماهر یکی از مقامات پلیس سند گفت این سه مس...

بخونید ببینید چقد کینه دارن نسبت به ماهاسوره مبارکه آل عمران...

آنچه برای ما اهمیت دارد،این است که در همه ی فضای کشور،جهت گی...

بزرگ شدیم و فهمیدیم که دواآب میوه نبودبزرگ شدیم و فهمیدیم که...

ازدواج از روی اجبار۲ p12

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط