همیشه از رفتن ترس داشته اماز نماندن

همیشه از رفتن ترس داشته ام...از نماندن
از اینکه ب نیمه ی راه نرسیده ساز رفتن را کوک کنند و بروند،و من بمانم و جایِ خالیشان...

اصلا یعنی چه ک یک روز می آیند و دلت را گرم میکنند،به بودنشان عادتت میدهند ،و ناگهان هوای رفتن به سرشان میزند!!

من فکر میکنم رفیق نیمه راه بودن بدترین صفت یک آدم است..
آدم های خوب همیشه می مانند،مگر اینکه خدا نخواهد و دستشان را از دستمان جدا کند

ای کاش میشد از اولین سلام ها فهمید ک آیا این آدم از آن هایی ست ک آمده بماند و همراه باشد و یا ن،رفیق نیمه راه است و فقط آمده ک دلمان را بسوزاند...

من همیشه سعی کرده ام آدمِ ماندن باشم...ن اینکه خوب باشم ها...نه!
اما همینکه با رفتنم دلِ کسی را ک روی ماندنم حساب کرده نسوزانم خوب است...

کاش بدانیم کسی ک دلش بسوزد،دیگر هیچ پماد سوختگی مرحمش نمیشود!
و تا ابد خودش را لعنت میکند ک چرا آن روز،آن سلامِ اول را پاسخ گفته...

آدم ها دل می بندند ب حضور ما،امید دارند ب ماندنمان..
بیایید "ماندن" را تمرین کنیم
رفتن از همه بر می آید...

#پری_سا_منتظری
دیدگاه ها (۹)

هر صبح با یک لبخند بزک میکنم و پا ب صحنه ی نمایش می گذارم......

روز ها میشود سرم را گرم کنم به درسبه گرد گیری به سرو کله زدن...

این لحظه ها ک خوشم بی حضورِ تواز پا قدم بهار است و امید ب آم...

این روزها حال همه ی ما خوب است...اصلا مگر میشود ک نباشد..بوی...

#تک_پارتی #تهکوک#درخواستیتهیونگ نگران در حال درست کردن سوپ و...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

چند پارتی(جونگ کوک/ات):Part2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط