از غم انگیزترین لذت دنیا چه خبر

از غم انگیزترین لذت دنیا چه خبر
بگذریم از من و تو جانِ من از ما چه خبر؟
از شبی که نرسیده است به فردا چه خبر؟
از غروبی که نگاهم به نگاهت افتاد
از دل انگیزیِ آن خیره شدن ها چه خبر؟
از همان سایه ی مشکوک که شاید من بود
از شب و پنجره ی رو به تماشا چه
خبر؟
از نشستن به هوائی که کسی می آید
از غم انگیزترین لذت دنیا چه خبر؟
چند وقتی ست که من هم به تو می اندیشم
بی خیال من و تو جان من از ما چه خبر؟
دیدگاه ها (۵)

اگر قرار شود عشق را گناه بگیرندنگاه ابری شان را به سمت ماه ب...

فكر كن صبح شود نم نم باران بزنديارت از كوچه سرى تا ته ايوان ...

وقتی که با احساس میرقصم برایتدر زیر نور ماه در حال و هوایتدس...

لب ‌هایت رابیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارمچرا که با لب...

عاشقانه های شبنم

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط