✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨
✨🦋✨🦋
✨🦋✨
✨🦋
✨
#Set_Me_Free
#آزادم_کن
#Part2
خب با اون غولای پشت در و اتاق VIP و تیر خوردن و کتک کاری تصمیم میگیریم که یارو مافیایی چیزیه..و خیلیم کله گنده..پس اصلا نباید حتی باهاش حرف بزنم..
توی اطلاعاتی که توی تبلت بود گفته بود که پنج ساعتی یکبار باید همه ی پانسمان هاش عوض بشه و سرم تقویتی هم بهش بزنم.. خب کلی کار داشتیم با این آقای چی بود..دوباره روی تبلت نگاه کردم.. آها پارک جیمین.. خب بریم تو کارش.
وسایل پانسمان رو از روی میز گوشه ی اتاق برداشتم و به این آقای فوقالعاده اخمو نزدیک شدم.. دست بردم تا باند سر شونه اش رو بردارم که محکم دستم رو گرفت و از لای دندون های به هم چسپیده اش غرید:
(علامت جیمین_،علامت ا.ت+)
_به چه جرعتی میخوای به من دست بزنییی؟
+آقای پارک من یه پرستارم که مسئولیت عوض کردن پانسمان های شما رو به عهده دارم.. پس طبیعیه که دستم کمی با بدن شما تماس پیدا کنه، اینطور نیست؟
_تو چطور جرعت میکنی جواب منو بدییی ها؟اصن تو کی هستییی؟
+من فقط یه پرستار ساده ام آقای پارک پس خواهشا بذارید کارمو انجام بدم..
همینطور درحال کل کل بودیم که خانم سونگ وارد اتاق شد گفت:
-دختر یه درگیری شده و دارن بیمارهارو میارن اینجا.. بیا برو اورژانس بهت نیاز داره
قبل از اینکه من بخوام چیزی بگم یهو این یخچال گفت:
_خانم سونگ اما اون داشت پانسمان های من رو عوض میکرد..
-پسرم من کارشو انجام میدم اون باید بره چون بهش احتیاج دارن..
قبل از اینکه یخچال جون بخواد چیزی بگه گفتم:
+اوکی پس من میرم اورژانس
دیگه به مکالمه ی اون دو گوش ندادم و به سمت اورژوانس رفتم..
****
(می تونید در استوری معرفی شخصیت هارو ببینید) امیدوارم خوشتون اومده باشه خوشحال میشم نظرات و لایکاتون رو ببینم:)
✨🦋✨🦋✨
✨🦋✨🦋
✨🦋✨
✨🦋
✨
#Set_Me_Free
#آزادم_کن
#Part2
خب با اون غولای پشت در و اتاق VIP و تیر خوردن و کتک کاری تصمیم میگیریم که یارو مافیایی چیزیه..و خیلیم کله گنده..پس اصلا نباید حتی باهاش حرف بزنم..
توی اطلاعاتی که توی تبلت بود گفته بود که پنج ساعتی یکبار باید همه ی پانسمان هاش عوض بشه و سرم تقویتی هم بهش بزنم.. خب کلی کار داشتیم با این آقای چی بود..دوباره روی تبلت نگاه کردم.. آها پارک جیمین.. خب بریم تو کارش.
وسایل پانسمان رو از روی میز گوشه ی اتاق برداشتم و به این آقای فوقالعاده اخمو نزدیک شدم.. دست بردم تا باند سر شونه اش رو بردارم که محکم دستم رو گرفت و از لای دندون های به هم چسپیده اش غرید:
(علامت جیمین_،علامت ا.ت+)
_به چه جرعتی میخوای به من دست بزنییی؟
+آقای پارک من یه پرستارم که مسئولیت عوض کردن پانسمان های شما رو به عهده دارم.. پس طبیعیه که دستم کمی با بدن شما تماس پیدا کنه، اینطور نیست؟
_تو چطور جرعت میکنی جواب منو بدییی ها؟اصن تو کی هستییی؟
+من فقط یه پرستار ساده ام آقای پارک پس خواهشا بذارید کارمو انجام بدم..
همینطور درحال کل کل بودیم که خانم سونگ وارد اتاق شد گفت:
-دختر یه درگیری شده و دارن بیمارهارو میارن اینجا.. بیا برو اورژانس بهت نیاز داره
قبل از اینکه من بخوام چیزی بگم یهو این یخچال گفت:
_خانم سونگ اما اون داشت پانسمان های من رو عوض میکرد..
-پسرم من کارشو انجام میدم اون باید بره چون بهش احتیاج دارن..
قبل از اینکه یخچال جون بخواد چیزی بگه گفتم:
+اوکی پس من میرم اورژانس
دیگه به مکالمه ی اون دو گوش ندادم و به سمت اورژوانس رفتم..
****
(می تونید در استوری معرفی شخصیت هارو ببینید) امیدوارم خوشتون اومده باشه خوشحال میشم نظرات و لایکاتون رو ببینم:)
۱.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.