فیک عشق مافیایی پارت ۷
فیک عشق مافیایی پارت ۷
#سانی
رفتم توی اتاق خیلی ترسیده بودم
فک میکردم الان دعوام کنه نه اینکه بغلم کنه و بگه اشکالی نداره هوففف چقدر این بشر عجیبه
ای خدا چقدر دارم من فک میکنم
بابا ولش کن برم بگیرم بخوابم
رفتم روی تخت دراز کشیدم و گرفتم خوابیدم
صب از خواب بیدار شدم رفتم پایین دیدم نشسته داره فیلم نگاه میکنه یه سلام خیلی کوتاهی کردم .
رفتم سر میز صبحونم رو خوردم.
امروز جرائتم رو جمع کردم که بزاره برم بیرون یه زره
پوکیدم باو تو این چند روز
عین خری که تو مزرعه باهام رفتار میکنن
میز رو جمع کردم و رفتم پیشش دیدم رو مبل خوابش برده
دستم رو بردم سمت پهلوش و تکونش دادم با صدای ارومی صداش کردم
سانی= هی یونگی پیس پیس بیدارشو
یه لحظه انگار بهش برق وصل کردن
یهو مچ دستمو گرف و سریع فشار داد
سانی= هییین چیه اروم بابا
یونگی= هوففف تویی چیه چیکار داری
سانی= اره منم اروم باش
میخواستگ یه چیز ازت بپرسم
یونگی بلند شد و روی مبل نشست منم با فاصله بغلش نشستم
یونگی = بگو ( اینجا اولش اشتباه نوشتم بگا😐😂)
#سانی
رفتم توی اتاق خیلی ترسیده بودم
فک میکردم الان دعوام کنه نه اینکه بغلم کنه و بگه اشکالی نداره هوففف چقدر این بشر عجیبه
ای خدا چقدر دارم من فک میکنم
بابا ولش کن برم بگیرم بخوابم
رفتم روی تخت دراز کشیدم و گرفتم خوابیدم
صب از خواب بیدار شدم رفتم پایین دیدم نشسته داره فیلم نگاه میکنه یه سلام خیلی کوتاهی کردم .
رفتم سر میز صبحونم رو خوردم.
امروز جرائتم رو جمع کردم که بزاره برم بیرون یه زره
پوکیدم باو تو این چند روز
عین خری که تو مزرعه باهام رفتار میکنن
میز رو جمع کردم و رفتم پیشش دیدم رو مبل خوابش برده
دستم رو بردم سمت پهلوش و تکونش دادم با صدای ارومی صداش کردم
سانی= هی یونگی پیس پیس بیدارشو
یه لحظه انگار بهش برق وصل کردن
یهو مچ دستمو گرف و سریع فشار داد
سانی= هییین چیه اروم بابا
یونگی= هوففف تویی چیه چیکار داری
سانی= اره منم اروم باش
میخواستگ یه چیز ازت بپرسم
یونگی بلند شد و روی مبل نشست منم با فاصله بغلش نشستم
یونگی = بگو ( اینجا اولش اشتباه نوشتم بگا😐😂)
۳۸.۶k
۲۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.