من همان نایم که گر خوش بشنوی

من همان نایم که گر خوش بشنوی
شــرح دردم با تو گوید مثنـوی

با لب دمسـاز خود جفـت آمدم
گفتنی، بشنـو که در گفت آمدم

من همان جامم که گفت آن غمگسار
با دل خونیــن، لب خنــدان بیار

من خمُـش کردم خـروش چنـگ را
گرچه صد زخم است این دلتنگ را

من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی‌دانست و خود را می‌ستود

من همی کنـدم نه تیشه! کــوه را
عشـق شیـرین می‌کند انـــدوه را

در رخ لیـــلی نمــــودم خویش را
سوختـم مجنـون خـام اندیش را

می‌ گِرستـم در دلش با درد دوست
او گمـان می‌کرد اشک چشـم اوست

گرجهان از عشق سرگشته‌ست و مست
جان مست عشق بر من عاشق است

ناز اینجا می‌نهـد روی نیـــاز
گر دلی داری بیا اینجا ببـــاز ...
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۳)

حالا که نهادی لب شیرین به لبانم"مانند دهل می زند ای گل، ضربا...

جان من عشق تو را چیدن و دیدن هنر است.باهمه عشوه گری , بر تو ...

صبح با ندای تو میشود جاری، همراه گلبانگ حنجره نازنینت.....در...

از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*https://t.me/monlighty...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط