یه قرار با اونا
یه قرار با اونا ؟
بنگچان : شما تصمیم گرفتین باهمدیگه تو خونه اون غذا درست کنید .
شما همون اول موقع پیازچه خورد کردن تصادفا خیلی کم انگشتتونو بردین و اون دیگه اجازه نداد حتی تکون بخورید و کل نودلو خودش درست کرد .
موقع غذا خوردن با همدیگه فیلم دیدین که وسطای فیلم شما شروع به گریه کردن کردین (فیلم غمگین بود) و بچه نمیدونستم چیکار کنه و فقط بغلتون کرد.
موقع رفتن بهتون تاکید کرد که هرموقع رسیدین پیامک بدین .
لینو : شما باهم دیگه به اصرار شما رفتین کافه گربه .
کل روز لینو داشت غر میزد که گربه های خودش خوشگلترن و میتونستین برین خونه اون و رایگان گربه هارو ناز کنین ، اما شما بهش اهمیت نمیدادین .
کم گم یخش باز شد و اونم بلاخره جذب گربه ها شد و شما داشتین فکر میکرذین که انگار گربه ها همزاد خودشونو دیدن .
از یه جایی به بعد انرژیش تموم شد و نیاز داشت که شما با بوسه هاتون بهش انرژی بدین ، اما شما فقط مشغول بازی با گربه ها بودین که باعث شد حسادت کنه .
چانگبین : شما به پیشنهاد هیونجین چون گفته بود چانگبین پولداره باهم رفته بودین خرید .
هرموقع یه لباسی رو امتحان میکردین ریکشنای دراماتیک میداد ، مثلا خودش رو به غش میزد یا داد میزد که « چقدر خوشگل شدییی »
از یه جایی به بعد اون تبدیل به نگهدارنده خرید ها شد و با کاملا با کیسه های خرید احاطه شده بود .
موقع برگشت باهمدیگه قهوه خوردین و بعد اون شمارو رسوند .
( وای کمک چانگبین خیلی نازه )
هیونجین : شما با هیونجین به سینما رفتین . اون سالن خیلی خلوت بود و کلا شما بودین و چند زوج دیگه که خیلی از شما دور بودن برای همین وسط فیلم یهو زمزمه های سکسی مستر هوانگو میشنیدین که کلمه هاش باعث میشدن سرخ بشید .
بعد از کلی کرم ریزی هیونجین و پایان فیلم باهمدیگه به یه رستوران شیک رفتین و شما با سفارش دادن یه غذای گرون از هیونجین انتقام گرفتین .
موقع برگشت شما تو ماشینش خوابتون برد پس اون حدودا یک ساعت دم در خونه شما توقف کرد تا مبادا خوابتونو بهم بزنه و منتطر موند خودتون از خواب بیدار شین
انرژی بدین پارت دوشو بنویسمم
#سناریو #فیکشن #اسکیز #استری_کیدز
بنگچان : شما تصمیم گرفتین باهمدیگه تو خونه اون غذا درست کنید .
شما همون اول موقع پیازچه خورد کردن تصادفا خیلی کم انگشتتونو بردین و اون دیگه اجازه نداد حتی تکون بخورید و کل نودلو خودش درست کرد .
موقع غذا خوردن با همدیگه فیلم دیدین که وسطای فیلم شما شروع به گریه کردن کردین (فیلم غمگین بود) و بچه نمیدونستم چیکار کنه و فقط بغلتون کرد.
موقع رفتن بهتون تاکید کرد که هرموقع رسیدین پیامک بدین .
لینو : شما باهم دیگه به اصرار شما رفتین کافه گربه .
کل روز لینو داشت غر میزد که گربه های خودش خوشگلترن و میتونستین برین خونه اون و رایگان گربه هارو ناز کنین ، اما شما بهش اهمیت نمیدادین .
کم گم یخش باز شد و اونم بلاخره جذب گربه ها شد و شما داشتین فکر میکرذین که انگار گربه ها همزاد خودشونو دیدن .
از یه جایی به بعد انرژیش تموم شد و نیاز داشت که شما با بوسه هاتون بهش انرژی بدین ، اما شما فقط مشغول بازی با گربه ها بودین که باعث شد حسادت کنه .
چانگبین : شما به پیشنهاد هیونجین چون گفته بود چانگبین پولداره باهم رفته بودین خرید .
هرموقع یه لباسی رو امتحان میکردین ریکشنای دراماتیک میداد ، مثلا خودش رو به غش میزد یا داد میزد که « چقدر خوشگل شدییی »
از یه جایی به بعد اون تبدیل به نگهدارنده خرید ها شد و با کاملا با کیسه های خرید احاطه شده بود .
موقع برگشت باهمدیگه قهوه خوردین و بعد اون شمارو رسوند .
( وای کمک چانگبین خیلی نازه )
هیونجین : شما با هیونجین به سینما رفتین . اون سالن خیلی خلوت بود و کلا شما بودین و چند زوج دیگه که خیلی از شما دور بودن برای همین وسط فیلم یهو زمزمه های سکسی مستر هوانگو میشنیدین که کلمه هاش باعث میشدن سرخ بشید .
بعد از کلی کرم ریزی هیونجین و پایان فیلم باهمدیگه به یه رستوران شیک رفتین و شما با سفارش دادن یه غذای گرون از هیونجین انتقام گرفتین .
موقع برگشت شما تو ماشینش خوابتون برد پس اون حدودا یک ساعت دم در خونه شما توقف کرد تا مبادا خوابتونو بهم بزنه و منتطر موند خودتون از خواب بیدار شین
انرژی بدین پارت دوشو بنویسمم
#سناریو #فیکشن #اسکیز #استری_کیدز
- ۳.۶k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط