ارباب سختگیر
ارباب سختگیر
وقتی از خواب بیدار شدم لعنتی فرستادم.
چرا چون هنوز زندم!
با این فکر که شاید امروزم همینجا بمونم دوباره گریمگرفت سعی میکردم گریه نکنم و شاید موفق شدم.
از جام بلند شدمو سمت صندلی که ته اتاق بود رفتم.
همچنان بدن درد داشتم ولی کاری نمشد کرد.
روی صندلی نشستمو فکر میکردم.
به اینکه تا کی اینجا میمونم؟!
جونگ کوک قراره هر وقت عصبانی بشه سر من خالی کنه؟!
به مردم بیشتر از من اعتماد داره؟!
با تمام این فکرا داشتم جونگ کوکو پیش خودم بد میکردم.
البته این چیزیه که اون میخاد.
قبلا دیوانه وار عاشقش بودم.
الانم هستم.
ولی با کارایی که میکنه داره از این حس مسخره کم میکنه و شاید به ضرر خودش باشه.
با باز شدن در نگاهمو دادم که خدمتکار که انگار یه سینی توی دستش بود به سمتم اومد.
سینی جلومگذاشتو بدون حرفی رفت بیرون.
چیزینگفتم و به محتویات داخل سینی نگاه کردم.
گشنم نبود پس سینیو اون ور گذاشتمو بازم مشغول فکر کردن شدم که.....
ادامه دارد......
وقتی از خواب بیدار شدم لعنتی فرستادم.
چرا چون هنوز زندم!
با این فکر که شاید امروزم همینجا بمونم دوباره گریمگرفت سعی میکردم گریه نکنم و شاید موفق شدم.
از جام بلند شدمو سمت صندلی که ته اتاق بود رفتم.
همچنان بدن درد داشتم ولی کاری نمشد کرد.
روی صندلی نشستمو فکر میکردم.
به اینکه تا کی اینجا میمونم؟!
جونگ کوک قراره هر وقت عصبانی بشه سر من خالی کنه؟!
به مردم بیشتر از من اعتماد داره؟!
با تمام این فکرا داشتم جونگ کوکو پیش خودم بد میکردم.
البته این چیزیه که اون میخاد.
قبلا دیوانه وار عاشقش بودم.
الانم هستم.
ولی با کارایی که میکنه داره از این حس مسخره کم میکنه و شاید به ضرر خودش باشه.
با باز شدن در نگاهمو دادم که خدمتکار که انگار یه سینی توی دستش بود به سمتم اومد.
سینی جلومگذاشتو بدون حرفی رفت بیرون.
چیزینگفتم و به محتویات داخل سینی نگاه کردم.
گشنم نبود پس سینیو اون ور گذاشتمو بازم مشغول فکر کردن شدم که.....
ادامه دارد......
۱۴.۳k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.