(شاید غمگین) (((اخرر )))
(شاید غمگین) (((اخرر )))
پارت ۲
چند روز بعد
ات تو برگه من و پاره کردی؟
ات:ن نه...
تیهونگ:من دفترم رو دادم به تو
تهیونگ رو به دوستش جونگ کوک: هه خیلی ها از چشم ادم خیلی زود میوفتن
بعد اون روز
تهیونگ مثل قبل نشد با ات نبود اذیتش نمیکرد دیگه کم کم این دو غریبه شدن
این ات بود که زجر میکشید این ات بود که داشت میمرد اون دیگه امیدی به زندگی نداشت اون خودش و کشته بود اما جسمش رو نه روحش رو!
نمیدونست چکار کنه توی این سختی ها بود که تهیونگ رل زد ات سعی کرد دیگه بهش فکر نکنه فراموشش کنه موفق شده بود اما کاملا موفق؟؟
ات هر روز میا یا همون دوست دختر تهیونگ رو میدید!
اما ات همیشه تهیونگ رو نگاه میکرد
از همه طرف داره فشار بهش وارد میشه امتحانات تهیونگ خانواده دوستاش
ما نمیدونیم سر نوشت ات چی میشه شاید غمگین؟شاید شاد؟
نمیدونیم فقط میدونیم ات دیگه نمیتونه:)
نمیتونم کاری کنم که درکم کنی.نمیتونم به هیچ کس بفهمونم چه اتفاقی درونم میوفته... حتی خودمم نمیتونم بفهمم چی به سرم میاد......( _مسخ؛کافکا )
خوب بود؟🗿❤
((((((((((((((((((((........END........ )))))))))))))))))))))))
پارت ۲
چند روز بعد
ات تو برگه من و پاره کردی؟
ات:ن نه...
تیهونگ:من دفترم رو دادم به تو
تهیونگ رو به دوستش جونگ کوک: هه خیلی ها از چشم ادم خیلی زود میوفتن
بعد اون روز
تهیونگ مثل قبل نشد با ات نبود اذیتش نمیکرد دیگه کم کم این دو غریبه شدن
این ات بود که زجر میکشید این ات بود که داشت میمرد اون دیگه امیدی به زندگی نداشت اون خودش و کشته بود اما جسمش رو نه روحش رو!
نمیدونست چکار کنه توی این سختی ها بود که تهیونگ رل زد ات سعی کرد دیگه بهش فکر نکنه فراموشش کنه موفق شده بود اما کاملا موفق؟؟
ات هر روز میا یا همون دوست دختر تهیونگ رو میدید!
اما ات همیشه تهیونگ رو نگاه میکرد
از همه طرف داره فشار بهش وارد میشه امتحانات تهیونگ خانواده دوستاش
ما نمیدونیم سر نوشت ات چی میشه شاید غمگین؟شاید شاد؟
نمیدونیم فقط میدونیم ات دیگه نمیتونه:)
نمیتونم کاری کنم که درکم کنی.نمیتونم به هیچ کس بفهمونم چه اتفاقی درونم میوفته... حتی خودمم نمیتونم بفهمم چی به سرم میاد......( _مسخ؛کافکا )
خوب بود؟🗿❤
((((((((((((((((((((........END........ )))))))))))))))))))))))
۱۲.۵k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.