(اخرین دیدار)
(اخرین دیدار)
تک پارتی
جیهوپ:مامان چرا نمیفهمیییی میخامششش ( عربده)
مامان جیهوپ رو با م ج نشون میدم*
م ج: گفتم نمیتونی چرا نمیفهمی ها؟ ( داد )
پ ج : با دختره فرار کردی گیرت اوردم هر جا بری گیرت میارم ( پوزخند)
بریم سراغ دخترک داستانمون کسی که بیشتر از همه آسیب دیده بود
همیشه عشق خوب نیست گاهی اوقات با ادم مناسب هم ضربه میبینی
ات:جیغ بسهههه بسهه بسهههههه
مامان ات:خفه شووو داد نزننن اشغالل
زنگ در به صدا در اومد*
جیهوپ بود با خانوادش اومدن داخل:
پدر جیهوپ: یا این دختر و میکشم یا جیهوپ رو چرا نمیفهمین ما دشمنیم ها ( داد) ابرو همه ما توی کل کشور و اسیا رفتهه
پدر ات: فکر کردی من دوست دارم با اون عوضی ازدواج کنه؟
همه جا پر شده بود از داد و عربده انگار سیاهی تمام خونه رو فرا گرفته بود
جیهوپ: من و بکش( عربده)
ات: من و بکش( داد)
همه جا همهمه بود از صدای مردم ابرو خانواده ما رفته بود از نظر مردم رابطه ما اشتباه بود همه جا پر از فحش به رابطه ما بود
جیهوپ رو به ات کرد و گفت:دوست داشتنت رو به جهان دیگری با خود حمل میکنم!
در این جامعه دوست داشتن مارا عیب میدونن فرشتم :)
ات:بدون تاریکی ، روشنایی نمیتونه وجود داشته باشه بریم عشقم؟
(هر دو انگار از چشم هاشون ابشار خونین سرازیر بود )
هر دو پدر بچه هاشون رو کشتن!
به قول _چارلی چاپلین_
یک سیب افتاد و جهان از نیروی جاذبه باخبر شد؛
ميليونها جسد افتاد ولی بشر معنی انسانیت را درک نکرد!
و در آخر
"فرشته ای خندید، فرشته ای گریست، فرشته ای پرواز کرد، فرشته ای پرت شد، بال فرشته ای چیده شد، فرشته ای متولد شد، فرشته ای شکست، فرشته ای تباه شد... فرشته ای مرد ! تمام این ها وقتی اتفاق افتاد که فرشته ای عاشق شد..!"
خوب بود یا نه؟
#فیک
تک پارتی
جیهوپ:مامان چرا نمیفهمیییی میخامششش ( عربده)
مامان جیهوپ رو با م ج نشون میدم*
م ج: گفتم نمیتونی چرا نمیفهمی ها؟ ( داد )
پ ج : با دختره فرار کردی گیرت اوردم هر جا بری گیرت میارم ( پوزخند)
بریم سراغ دخترک داستانمون کسی که بیشتر از همه آسیب دیده بود
همیشه عشق خوب نیست گاهی اوقات با ادم مناسب هم ضربه میبینی
ات:جیغ بسهههه بسهه بسهههههه
مامان ات:خفه شووو داد نزننن اشغالل
زنگ در به صدا در اومد*
جیهوپ بود با خانوادش اومدن داخل:
پدر جیهوپ: یا این دختر و میکشم یا جیهوپ رو چرا نمیفهمین ما دشمنیم ها ( داد) ابرو همه ما توی کل کشور و اسیا رفتهه
پدر ات: فکر کردی من دوست دارم با اون عوضی ازدواج کنه؟
همه جا پر شده بود از داد و عربده انگار سیاهی تمام خونه رو فرا گرفته بود
جیهوپ: من و بکش( عربده)
ات: من و بکش( داد)
همه جا همهمه بود از صدای مردم ابرو خانواده ما رفته بود از نظر مردم رابطه ما اشتباه بود همه جا پر از فحش به رابطه ما بود
جیهوپ رو به ات کرد و گفت:دوست داشتنت رو به جهان دیگری با خود حمل میکنم!
در این جامعه دوست داشتن مارا عیب میدونن فرشتم :)
ات:بدون تاریکی ، روشنایی نمیتونه وجود داشته باشه بریم عشقم؟
(هر دو انگار از چشم هاشون ابشار خونین سرازیر بود )
هر دو پدر بچه هاشون رو کشتن!
به قول _چارلی چاپلین_
یک سیب افتاد و جهان از نیروی جاذبه باخبر شد؛
ميليونها جسد افتاد ولی بشر معنی انسانیت را درک نکرد!
و در آخر
"فرشته ای خندید، فرشته ای گریست، فرشته ای پرواز کرد، فرشته ای پرت شد، بال فرشته ای چیده شد، فرشته ای متولد شد، فرشته ای شکست، فرشته ای تباه شد... فرشته ای مرد ! تمام این ها وقتی اتفاق افتاد که فرشته ای عاشق شد..!"
خوب بود یا نه؟
#فیک
۷.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.