(شاید غمگین )

(شاید غمگین )
2 پارتی
پارت ۱

تو مدرسه

تهیونگ:یاااا اتتت...( خنده)
ات: یاههههه یاهههه اگه میتونی من و بگیررر
تهیونگ:اه خسته شدم ( نفس نفس )
ات: منم (نفس نفس )

بعد مدرسه
ات ویو
کاش می فهمید چقدر دوستش دارم
کاش میدونست چقدر خوشگله
کاش میدونست محو چشماش شدم
کاش میدونست چقدر سختی میکشم
اما من و به عنوان دوست میبینه

خونه*

مامان ات:ات ازت متنفرم میفهمی؟؟؟
به چی تو افتخار کنم؟
به درست؟
به چی؟

ات مثل همیشه داشت سر کوب میشد و زجر میکشید
کی خبر داشت؟
کی درکش میکرد؟
کی میفهمیدش؟
هیچ کس...

به زندگی امید نداشت...
میخاست نباشه روی زمین اما یک نفر بود که دوست داشت همیشه پیشش باشه ات با فکر کردن اون انرژی میگرفت

چند روز گذشت ات و تهیونگ دوست های خوبی برای هم بودن میخندیدن اما امان از عصر ها که توی خونه سر کوب میشد

چند روز بعد


لونا:ات رو تهیونگ کراشی؟
ات:اوهوم

فردا
تهیونگ:ات ؟
ات: هوم؟
تهیونگ:روم کراشی؟
ات: شاید
تهیونگ: ...

ببینید کی اینجاسس ادمینتونن
بچه ها بخاطر اینکه نبودم ببخشید حال خوب نبود و نیست:)
ولی براتون فعالیت میکنمم
دوست داشتینننن؟؟؟؟؟