مرحله پنجم اعزاداری پارت 1
مرحله پنجم اعزاداری پارت 1
ویو ات
11 اگوست، ژاپن
چمدونمو جمع کردم برا ساعت شیش پرواز داشتم که برگردم کره پیام یونجون دادم که چه ساعتی در فرودگاه باشه
ساعت سه شب یه ماموریت خیلی کوچیک داشتم
برا همین ساعت کوک کردم برای ساعت سه
از خواب پاشدم اماده شدم رفتم بیرون ویلا به بادیگارد جلوی در گفتم
*به ژاپنی *
ـ ماشینو اماده کن
+ چشم
ـ هرچه زود تر بهتر
ماشین که اومد سوار شدم و چمدونو برام گذاشتن صندوق عقب
ـ برو بندرگاه
+ چشم
رفتیم بندرگاه عکس اون یارویی که هدفم بود رو باز نگاه کردم
*به کره ای *
ـ نشونت میدم خیانت به من چه تاوانی داره
*به ژاپنی*
ـ کشتی کی میرسه؟
+ ساعت چهار
ـ تا اون موقع که میرسیم درسه؟
+ اره زود تر هم میرسیم
ـ خوبه
رسیدیم بندرگاه یه چوب گرفتم دستم که بعد بزنم تو سرش
منتظر کشتی بودم تا بیاد که اومد یارو با محلوله اومد
*به کره ای *
+عه سلام خانوم
ـ علیک، خودشه که اره؟
+اره خود خودشه
ـ بیا اینم پولت *پاکت پولو بهش میده *
+کامسامیداااا
ـ خیلی خب میتونی بری
+ خدانگهدار
برگشت بره که با چوب محکم زدم تو سرش پرت شد رو زمین
ـ دلم میخواس بدونم که وقتی تو عملیات انجام شده قرار میگیری چه هسی داری، اما حیف شد *خنده *
*به ژاپنی *
ـ ببندش به محلوله
+چشم، اما...
ـ اما...؟
+مگه این محلوله رو نمیخواین به کره ببرین؟
ـ در محلوله رو باز کن
درشو باز کرد
ـ چی میبینی؟
+خب سنگ (همین سنگای عادیا)
ـ فک کردی محلوله اصلی اینه؟
+...
ـ ناسلامتی چندین ساله که برام کار میکنی باید اینارو یاد بگیری
+ببخشید
ـ مشکلی نیس، حالا هم این مردیکه رو ببند به محلوله
با دستم زدم رو کشتی که بره و رفت
هوا سر بود یه خورده اما قابل تحمل بود
چندین دقه گذشت اما این ک*ری پا نشد
ـ یه خورده اب بریز روش شاید بیدار شد پرواز دارم مثلا
+چشم
اب ریخت رو صورتش که سریع چشماشو باز کرد
+اخه چرااا؟
ـ یه خورده فک کن
+بخدا من بی گناهم
ـ عمق ابه که خوب به نظر میرسه
+نه، نه لطفا خواهش میکنم
با پام حلش دادم که افتاد تو اب
ـ بریم
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت فرودگاه تا بریسم فرودگاه چرت زدم بعد سوار هواپیما شدم
تو هواپیما گرفتم راحت خوابیدم
ویو ات
11 اگوست، ژاپن
چمدونمو جمع کردم برا ساعت شیش پرواز داشتم که برگردم کره پیام یونجون دادم که چه ساعتی در فرودگاه باشه
ساعت سه شب یه ماموریت خیلی کوچیک داشتم
برا همین ساعت کوک کردم برای ساعت سه
از خواب پاشدم اماده شدم رفتم بیرون ویلا به بادیگارد جلوی در گفتم
*به ژاپنی *
ـ ماشینو اماده کن
+ چشم
ـ هرچه زود تر بهتر
ماشین که اومد سوار شدم و چمدونو برام گذاشتن صندوق عقب
ـ برو بندرگاه
+ چشم
رفتیم بندرگاه عکس اون یارویی که هدفم بود رو باز نگاه کردم
*به کره ای *
ـ نشونت میدم خیانت به من چه تاوانی داره
*به ژاپنی*
ـ کشتی کی میرسه؟
+ ساعت چهار
ـ تا اون موقع که میرسیم درسه؟
+ اره زود تر هم میرسیم
ـ خوبه
رسیدیم بندرگاه یه چوب گرفتم دستم که بعد بزنم تو سرش
منتظر کشتی بودم تا بیاد که اومد یارو با محلوله اومد
*به کره ای *
+عه سلام خانوم
ـ علیک، خودشه که اره؟
+اره خود خودشه
ـ بیا اینم پولت *پاکت پولو بهش میده *
+کامسامیداااا
ـ خیلی خب میتونی بری
+ خدانگهدار
برگشت بره که با چوب محکم زدم تو سرش پرت شد رو زمین
ـ دلم میخواس بدونم که وقتی تو عملیات انجام شده قرار میگیری چه هسی داری، اما حیف شد *خنده *
*به ژاپنی *
ـ ببندش به محلوله
+چشم، اما...
ـ اما...؟
+مگه این محلوله رو نمیخواین به کره ببرین؟
ـ در محلوله رو باز کن
درشو باز کرد
ـ چی میبینی؟
+خب سنگ (همین سنگای عادیا)
ـ فک کردی محلوله اصلی اینه؟
+...
ـ ناسلامتی چندین ساله که برام کار میکنی باید اینارو یاد بگیری
+ببخشید
ـ مشکلی نیس، حالا هم این مردیکه رو ببند به محلوله
با دستم زدم رو کشتی که بره و رفت
هوا سر بود یه خورده اما قابل تحمل بود
چندین دقه گذشت اما این ک*ری پا نشد
ـ یه خورده اب بریز روش شاید بیدار شد پرواز دارم مثلا
+چشم
اب ریخت رو صورتش که سریع چشماشو باز کرد
+اخه چرااا؟
ـ یه خورده فک کن
+بخدا من بی گناهم
ـ عمق ابه که خوب به نظر میرسه
+نه، نه لطفا خواهش میکنم
با پام حلش دادم که افتاد تو اب
ـ بریم
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت فرودگاه تا بریسم فرودگاه چرت زدم بعد سوار هواپیما شدم
تو هواپیما گرفتم راحت خوابیدم
۵.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.