𝕻𝖆𝖗𝖙:3
𝕻𝖆𝖗𝖙:3
"خاطرات ترک کردن..."
راوی:بعد پنج دقیقه کار ا.ت تموم میشه و میره تا دارو تجویز کنه و جئون میره دوباره روی کناپه میشینه که یکی در میزنه...
ا.ت:بله بفرمایید تو
پارک سونگ ها:به به،چیکار میکنی
جئون:نمیبینی داره منو درمان میکنه؟
پارک سونگ ها:نمیبینی دارم از اون سوال میپرسم
جئون:اصلا تو کی هستی؟
پارک سونگ ها:دکتر ارتوپد
جئون:خب که چی فکر کردی کی هستی؟
پارک سونگ ها:نمیدونی من کیم؟
جئون:باید بدونم؟
ا.ت:پسر بزرگ وزیر امور خارجست
جئون:چی گفتی؟تو؟
پارک سونگ ها:حالا بگو ببینم تو کی هستی؟
جئون:رییس یه شرکت بزرگ
ا.ت:بس کنیدددد
سونگ ها واسه ی چی اومدی اینجا؟
سونگ ها:که پرونده ی یکی از بیمار هارو بدم بهت.
ا.ت:بزارش رو میزم
(سونگ ها دستشو میزنه به شونه ی ا.ت و از اتاق خارج میشه)
جئون:تو
ا.ت:بله
جئون:با سونگ ها قرار میزاری؟
ا.ت:نه فقط یکی از دوستای موردعلاقمه
جئون:با کسی خوابیدی تا الان؟
ا.ت:آره
جئون:با کی؟(شوکه شده)
ا.ت:به تو هیچ ربطی نداره.
جئون:با منم یه دور میخوابی
ا.ت:تو یه روانی هَوَلی
جئون:با سونگ ها خوابیدی؟
ا.ت:نه خیر
جئون:پس باهام بخواب
ا.ت:گمشو از توی اتاق من
جئون:اوکی.
راوی:جونگکوک میره خونه و جین سو میاد پیشش
جین سو:چیز جدی بود؟
جئون:میخوامش
جین سو:چیو؟
جئون:اون دکتر رو
جین سو:هیونگ تو باز هزارتا دختر هرشب میخوابی حالا بیخیال این یکی
🧊🧊🧊🧊🧊
"خاطرات ترک کردن..."
راوی:بعد پنج دقیقه کار ا.ت تموم میشه و میره تا دارو تجویز کنه و جئون میره دوباره روی کناپه میشینه که یکی در میزنه...
ا.ت:بله بفرمایید تو
پارک سونگ ها:به به،چیکار میکنی
جئون:نمیبینی داره منو درمان میکنه؟
پارک سونگ ها:نمیبینی دارم از اون سوال میپرسم
جئون:اصلا تو کی هستی؟
پارک سونگ ها:دکتر ارتوپد
جئون:خب که چی فکر کردی کی هستی؟
پارک سونگ ها:نمیدونی من کیم؟
جئون:باید بدونم؟
ا.ت:پسر بزرگ وزیر امور خارجست
جئون:چی گفتی؟تو؟
پارک سونگ ها:حالا بگو ببینم تو کی هستی؟
جئون:رییس یه شرکت بزرگ
ا.ت:بس کنیدددد
سونگ ها واسه ی چی اومدی اینجا؟
سونگ ها:که پرونده ی یکی از بیمار هارو بدم بهت.
ا.ت:بزارش رو میزم
(سونگ ها دستشو میزنه به شونه ی ا.ت و از اتاق خارج میشه)
جئون:تو
ا.ت:بله
جئون:با سونگ ها قرار میزاری؟
ا.ت:نه فقط یکی از دوستای موردعلاقمه
جئون:با کسی خوابیدی تا الان؟
ا.ت:آره
جئون:با کی؟(شوکه شده)
ا.ت:به تو هیچ ربطی نداره.
جئون:با منم یه دور میخوابی
ا.ت:تو یه روانی هَوَلی
جئون:با سونگ ها خوابیدی؟
ا.ت:نه خیر
جئون:پس باهام بخواب
ا.ت:گمشو از توی اتاق من
جئون:اوکی.
راوی:جونگکوک میره خونه و جین سو میاد پیشش
جین سو:چیز جدی بود؟
جئون:میخوامش
جین سو:چیو؟
جئون:اون دکتر رو
جین سو:هیونگ تو باز هزارتا دختر هرشب میخوابی حالا بیخیال این یکی
🧊🧊🧊🧊🧊
۲.۲k
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.