پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_84

تازه فهمیدم منظورش‌ چیه..

- زهرمار!... ببند!

- زنده میمونه مگه نه؟

+ اوهوم... اون دختر قوی‌ایه پس زنده میمونه... حالا بیا بریم یچیزی بخور یا بخواب

- نه نمیخوام...

+ جونگکوک؟

- هوم؟

+ میخوای تورو هم بفرستم بغلش باهم برید تو کما و دوتاتون باهم بمیرید؟

- نه مرسی زحمت میشه!

بعد از گفتن این حرف گوشیم زنگ خورد... خودِ حرومـ،،،ـزاده‌ش بود!

از جام بلند شدم و خواستم به طرف در برم که صدای تهیونگ بلند شد..

+ کجا؟

-کار خودِ حرومـ،،،ـزادَشه... با دستای خودم میکشـ،،،ـمش!

+ چی کار خودشه؟؟ کیو میگی؟؟

- اون حرومـ،،،ـزاده از قصد منو کشوند به خونش تا یون سوکو بکـ،،،ـشه... چجوری نفهمیدم؟؟... راحت افتادم تو تله!... میکـ،،،ـشمش!
دیدگاه ها (۱۷)

#پرنسس_من🤍🥂#part_85اون حرومـ،،،ـزاده از قصد منو کشوند به خون...

#پرنسس_من🤍🥂#part_86- بیخودی به پر و بالم نپیچ بزار کارمو بکن...

#پرنسس_من🤍🥂#part_83+ هنوز نمرده که!- مرض!+ خب راست میگم دیگه...

#پرنسس_من🤍🥂#part_60+ اوکی ولی قبلش... بهم نزدیک و شد لباشو گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط