قلدر مدرسه ( پارت ۳۴ )

[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]

ته: من میرم دنبالش... فردا هردوتونو میبینم ، خدافظ
ارا و سوا: خدافظ ...
ته هم میره...
ارا: از کی تا حالا دیگه بم نمیگی رل داری؟
سوآ: ها چی تو از کجا میدونی
ارا: علم غیب دارم * خنده *
سوآ: مسخره... نه جدی از کجا فهمیدی؟
ارا: خودش بهم گف
سوآ: کی؟ کِی؟
ارا: ینی پرسید کجایی گفتم رفتی بیرون ، گف میرم پیشش گفتم چرت گف چون دوسش دارم، بعدم که از احوالاتت معلومه اینقد خوشحالی
سوآ: اها...تو خیلی مخیا باید کاراگاه بشی*خنده*
ارا: آره فکر خوبیه *خنده*
سوآ: تو تهیونگم خیلی جیکتوجیک بودینا چیه کلک خبریه؟
ارا: چی؟ نع بابا
سوآ: خودم دیدم طفره نرو خانم کیم ارا
ارا: کیم چیه ؟ چرا چرت و پرت میگی؟ هوانگم خانوم هوانگ ارا
سوآ: *خنده* اها یعنی تو با کیم تهیونگ نیستی؟ منم خرم
ارا: خر که هستی گلم، خبری نیس، اعتراف کرد گفتم نه همین
سوآ: دلت کتک میخوادا... وا چرااا هنوزم ازش دلخوری؟
ارا: نه.... نمیدونم .... نمیخوام اصن با کسی برم تو رابطه
سوآ: اوممم باشه هرجور خودت صلاح میدونی
ارا: اوم
سوآ: وایییی نگرانشم نکنه اتفاقی افتاده باشه
ارا: نمیدونم....بیا فعلا بریم خونه
سوآ: بریم

« فلش بک »
// ویو کوک //
به محض اینکه رفتیم داخل گوشیم زنگ خورد جواب دادم
کوک: بله؟
~ آقای جئون جونگکوک؟
کوک: بله بفرمایین؟
~ متاسفم اینو میگم ولی....

به دلیل کرم زیاد بقیه رو بعدا میذارم

~شرایط :
~ ۶۰ لایک🩵
~ ۵۵۰ فالوور🌱
~ ۲۰۰ کامنت 🪭
~ ۳۰ بازنشر 💫
~ صبرررر 📚

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK