قلدر مدرسه ( پارت ۳۳ )
[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]
// ویو سوآ //
ارا توی راهروی ایوان مدرسه بود من رفتم تو حیاط که صدای کسی رو از پشتم شنیدم
کوک: سوآ....خوبی؟
سوآ: اهوم.....ممنون
کوک: خب...خداروشکر
سوآ: به درخواستت فک کردم....
کوک: *استرس*
سوآ: قبولی
کوک: من قربون تو بشم
محکم بغلم میکنه لبمو میبوسه همراهی میکنم یکم بعد جدا میشیم
کوک: مرسیییی
سوآ: *خنده* قربانت
میخنده
سوآ: یه سوال
کوک: جانم؟
سوآ: بونگسو زندس؟
کوک: با اون همه کتکی که خورد فععععکککک نکنم
سوآ: یاااااا ینی چیییی
کوک: مرده و زنده اون چه فرقی برا تو داره؟
سوآ: خب بمیره، تو خدایی نکرده میری زندان، تو بری زندان من دق میکنم، من دق کنم نابود میشم و هزاران اتفاش دیگه از همه مهم تر تورو از دست میدم *تندتند و غرغر *
کوک: *خنده* آروم باش، نمیمیره حالا
سوآ: من نمیخوام بی دوست پسر بشما
کوک: * خنده * نترس تا همیشه پیشتم
سوآ: قول دادیا
کوک: قول
گونشو میبوسم
سوآ: سارانگهه جونگکوک شی
کوک: من بیشتر کیوتتتت
میخندم ، لپمو میبوسه
کوک: بریم داخل؟
سوآ: اهوم بریم
میریم داخل ته و ارا رو میبینیم میریم پیششون
ارا: بهتری؟
سوآ: عالیم
ارا: خداروشکر
گوشی کوک زنگ میخوره
کوک: بله؟
کوک: بله بفرمایین
کوک: چ...چی
ته سوالی نگاش میکنه
کوک: الان خودمو میرسونم....
قط میکنه با عجله میره میره
ارا و سوآ: چیشد؟
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
// ویو سوآ //
ارا توی راهروی ایوان مدرسه بود من رفتم تو حیاط که صدای کسی رو از پشتم شنیدم
کوک: سوآ....خوبی؟
سوآ: اهوم.....ممنون
کوک: خب...خداروشکر
سوآ: به درخواستت فک کردم....
کوک: *استرس*
سوآ: قبولی
کوک: من قربون تو بشم
محکم بغلم میکنه لبمو میبوسه همراهی میکنم یکم بعد جدا میشیم
کوک: مرسیییی
سوآ: *خنده* قربانت
میخنده
سوآ: یه سوال
کوک: جانم؟
سوآ: بونگسو زندس؟
کوک: با اون همه کتکی که خورد فععععکککک نکنم
سوآ: یاااااا ینی چیییی
کوک: مرده و زنده اون چه فرقی برا تو داره؟
سوآ: خب بمیره، تو خدایی نکرده میری زندان، تو بری زندان من دق میکنم، من دق کنم نابود میشم و هزاران اتفاش دیگه از همه مهم تر تورو از دست میدم *تندتند و غرغر *
کوک: *خنده* آروم باش، نمیمیره حالا
سوآ: من نمیخوام بی دوست پسر بشما
کوک: * خنده * نترس تا همیشه پیشتم
سوآ: قول دادیا
کوک: قول
گونشو میبوسم
سوآ: سارانگهه جونگکوک شی
کوک: من بیشتر کیوتتتت
میخندم ، لپمو میبوسه
کوک: بریم داخل؟
سوآ: اهوم بریم
میریم داخل ته و ارا رو میبینیم میریم پیششون
ارا: بهتری؟
سوآ: عالیم
ارا: خداروشکر
گوشی کوک زنگ میخوره
کوک: بله؟
کوک: بله بفرمایین
کوک: چ...چی
ته سوالی نگاش میکنه
کوک: الان خودمو میرسونم....
قط میکنه با عجله میره میره
ارا و سوآ: چیشد؟
حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK
- ۱.۸k
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط