(استاد کیم )
(استاد کیم )
پارت ۱۴
مینو : ایییییی یونهی خدا بگم زود شوهر کنی چرا نمیآیی
یهویی چشم اش خورد به گوشی استاد کیم
مینو .... مگه چیه که نیم نگاهی به گوشی بکنم کاش نگاه کنم مگه چیه نه زشته اگه بفهمه چی نه ولش کن برش نمیدارم
گوشی خودش را برداشت و با سوکهون تماس گرفت چون پدرش مدیره مدرسه بود پس حتما کاری میتونه بکنه که آدرسش رو پیدا کنه
منتظر ماند که بلاخره بعد اش چندیدن بوق جواب داد
مینو : تتتق تتق شب و صبحت بخیر عوضی
سوکهون : باز چی میخواهی بگو دیگه
مینو : برو تو اتاق کار بابات و پرونده استاد کین تهیونگ رو نگاه کن و ببین خونش کجاست
سوکهون : چی نه بابا دیگه چی عمرن
مینو : ععععه سوکهون تروخدا
سوکهون: مینو نه خیرم
مینو با کیوت باز هایش و کیوت حرف زدن اش گفت
مینو : قول میدم جبران کنم ترو خداااااااا جون منننننن سوکهوناااااااااا
سوکهون خنده ای کرد و گفت
سوکهون: باشه تا ببینم چی میشه
مینو : جانمی زود باشم
تماس رو قط کرد و منتظر ماند
مینو باز به گوشی استاد کیم نگاه کرد ولی
دوباره منصرف شد از اینکه گوشی استاد کیم رو برداره یا نه
باز هم منتظر ماند تا اینکه در باز شد ولی یون وو وارد اتاق شد
منیو رو تخت نشست ولی برخلاف انتظارش یون وو اومد
منیو : چی میخوای
یون وو سمته مبل رفت و نشست
یون وو : خب تو مینو امروز چیکار کردی که اینقدر اذیت شدی
مینو با پوزخندی گفت
مینو : گم شو بیرون یون وو
یون وو : من ۶ سال ازت بزرگ ترم ولی این چه طرز حرف زدن با داداش بزرگترت هستش
مینو عدایه حرف های یون وو رو در آوردن
مینو : من داداشه .... بزرگترت هستم ....
یون وو : تو کمی خجالت نمیکشی سربار که هستی بازم تو داری ادا در میاری
مینو .... این دفعه با این حرفش عصبی شد که از رو تخت پایین شد و سمتش رفت با صدا بلند اد زدم
مینو : سربار هستم اره
وپارچ آب را برداشت و رو یون وو بدونه هیچ تردید ای ریخت یون وو زود بلند شد و با داد گفت
یون وو : دختر دیونه چیکار کردی
مینو بغض تو گلو اش بود و گفت
》》》》》》》》》》
@yonjin953
پارت ۱۴
مینو : ایییییی یونهی خدا بگم زود شوهر کنی چرا نمیآیی
یهویی چشم اش خورد به گوشی استاد کیم
مینو .... مگه چیه که نیم نگاهی به گوشی بکنم کاش نگاه کنم مگه چیه نه زشته اگه بفهمه چی نه ولش کن برش نمیدارم
گوشی خودش را برداشت و با سوکهون تماس گرفت چون پدرش مدیره مدرسه بود پس حتما کاری میتونه بکنه که آدرسش رو پیدا کنه
منتظر ماند که بلاخره بعد اش چندیدن بوق جواب داد
مینو : تتتق تتق شب و صبحت بخیر عوضی
سوکهون : باز چی میخواهی بگو دیگه
مینو : برو تو اتاق کار بابات و پرونده استاد کین تهیونگ رو نگاه کن و ببین خونش کجاست
سوکهون : چی نه بابا دیگه چی عمرن
مینو : ععععه سوکهون تروخدا
سوکهون: مینو نه خیرم
مینو با کیوت باز هایش و کیوت حرف زدن اش گفت
مینو : قول میدم جبران کنم ترو خداااااااا جون منننننن سوکهوناااااااااا
سوکهون خنده ای کرد و گفت
سوکهون: باشه تا ببینم چی میشه
مینو : جانمی زود باشم
تماس رو قط کرد و منتظر ماند
مینو باز به گوشی استاد کیم نگاه کرد ولی
دوباره منصرف شد از اینکه گوشی استاد کیم رو برداره یا نه
باز هم منتظر ماند تا اینکه در باز شد ولی یون وو وارد اتاق شد
منیو رو تخت نشست ولی برخلاف انتظارش یون وو اومد
منیو : چی میخوای
یون وو سمته مبل رفت و نشست
یون وو : خب تو مینو امروز چیکار کردی که اینقدر اذیت شدی
مینو با پوزخندی گفت
مینو : گم شو بیرون یون وو
یون وو : من ۶ سال ازت بزرگ ترم ولی این چه طرز حرف زدن با داداش بزرگترت هستش
مینو عدایه حرف های یون وو رو در آوردن
مینو : من داداشه .... بزرگترت هستم ....
یون وو : تو کمی خجالت نمیکشی سربار که هستی بازم تو داری ادا در میاری
مینو .... این دفعه با این حرفش عصبی شد که از رو تخت پایین شد و سمتش رفت با صدا بلند اد زدم
مینو : سربار هستم اره
وپارچ آب را برداشت و رو یون وو بدونه هیچ تردید ای ریخت یون وو زود بلند شد و با داد گفت
یون وو : دختر دیونه چیکار کردی
مینو بغض تو گلو اش بود و گفت
》》》》》》》》》》
@yonjin953
۵.۸k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.