دو پارتی
۲/۲
ویو هوسوک
با زنگ گوشی بیدار شدم بعد از خاموش کردنش ... کت و شلوارم و پوشیدم و از عطری که میشه استفاده میکردم زدم .... که صدای زنگ در آورد در و باز کردم ....ا.ت بود ... بعد از برداشتن پرونده ها از اتاق بیرون اومدم و با هم به سمت محل جلسه رفتیم ......
۱۲:۳۰
بعد از تموم شدن جلسه داشتیم توی خیابان با هم قدم میزدیم که ....
+ اووو فکر نمیکردم برج ایفل انقدر بزرگ باشه
- میخوای بریم بالاش
+ خب ممکنه بیوفتیم من ..چ از ارتفاع میترسم
- نگران نباش .. حواسم بهت هست
دستش و گرفتم و به سمت برج رفتیم ... سوار آسانسوری که اونجا بود شودیم و به پایین نگاه میکردیم .... ا.ت هر وقت که به بالای برج نزدیک میشدیم .. دستم و محکم فشار میداد منم .... داشتم از استرس و خرذوقی میمردم... بلاخره به بالا ی برج رسیدیم ...هوا سرد بود ... ولی منظره ی که داشت ارزش سرما خوردن و داشت ... ... به ا.ت نگاهی انداختم که دیدم داشت میلرزید ... کتم و درآوردم و روی شونه هاش گذاشتم
+ممنونم قربان
-نگو
+بله ... چی رو نگم
- بهم نگو رئیس و قربان
+ پس چی بگم
- بگو هوسوک یا جیهوپ
+ باشه .....
- اولین باره با کسی میای بیرون
+ بله درسته ... چون مامانم نمیخواد زیاد با پسرا صمیمی باشم و باهاشون برم بیرون
- مادرجان خیلی خوبه ( آروم)
+بله چیزی گفتین
- نه
+ یه سوال میتونم بپرسم هوسوک
-ارهه بپرس
+ دوست دختر داری
-راستش نه ... تو چی دوست پسر داری
+ خب منم نه
- باهام قرار میزاری
+هااا... چی
به سمتش برگشتم
- باهام قرار بزار
+ یعنی چی
- دوست دخترم شو
+ الان
-اره
+ولی ... خب ... اوممم
.... باشه
- قبول کرد.... قبول کرد ..قبول کرددددد (داد)
بغلش کردم و توی هوا چرخوندمش ... که ... افتاد و مرد
شوخی کردم بابا ... توی هوا چرخوندمش که گردنم و گرفت و به بوسی .... فرانسوی روی توی فرانسه .شروع کردیم
پایان
ویو هوسوک
با زنگ گوشی بیدار شدم بعد از خاموش کردنش ... کت و شلوارم و پوشیدم و از عطری که میشه استفاده میکردم زدم .... که صدای زنگ در آورد در و باز کردم ....ا.ت بود ... بعد از برداشتن پرونده ها از اتاق بیرون اومدم و با هم به سمت محل جلسه رفتیم ......
۱۲:۳۰
بعد از تموم شدن جلسه داشتیم توی خیابان با هم قدم میزدیم که ....
+ اووو فکر نمیکردم برج ایفل انقدر بزرگ باشه
- میخوای بریم بالاش
+ خب ممکنه بیوفتیم من ..چ از ارتفاع میترسم
- نگران نباش .. حواسم بهت هست
دستش و گرفتم و به سمت برج رفتیم ... سوار آسانسوری که اونجا بود شودیم و به پایین نگاه میکردیم .... ا.ت هر وقت که به بالای برج نزدیک میشدیم .. دستم و محکم فشار میداد منم .... داشتم از استرس و خرذوقی میمردم... بلاخره به بالا ی برج رسیدیم ...هوا سرد بود ... ولی منظره ی که داشت ارزش سرما خوردن و داشت ... ... به ا.ت نگاهی انداختم که دیدم داشت میلرزید ... کتم و درآوردم و روی شونه هاش گذاشتم
+ممنونم قربان
-نگو
+بله ... چی رو نگم
- بهم نگو رئیس و قربان
+ پس چی بگم
- بگو هوسوک یا جیهوپ
+ باشه .....
- اولین باره با کسی میای بیرون
+ بله درسته ... چون مامانم نمیخواد زیاد با پسرا صمیمی باشم و باهاشون برم بیرون
- مادرجان خیلی خوبه ( آروم)
+بله چیزی گفتین
- نه
+ یه سوال میتونم بپرسم هوسوک
-ارهه بپرس
+ دوست دختر داری
-راستش نه ... تو چی دوست پسر داری
+ خب منم نه
- باهام قرار میزاری
+هااا... چی
به سمتش برگشتم
- باهام قرار بزار
+ یعنی چی
- دوست دخترم شو
+ الان
-اره
+ولی ... خب ... اوممم
.... باشه
- قبول کرد.... قبول کرد ..قبول کرددددد (داد)
بغلش کردم و توی هوا چرخوندمش ... که ... افتاد و مرد
شوخی کردم بابا ... توی هوا چرخوندمش که گردنم و گرفت و به بوسی .... فرانسوی روی توی فرانسه .شروع کردیم
پایان
- ۱۲.۸k
- ۲۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط