تکپارتی درخواستی

موضوع:وقتی از نظر مادرت بزور ازدواج کردی ولی در واقع از روی علاقه بوده....!

ویو تهیونگ

با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم ... گوشی رو برداشتم .... مادر ا.ت بود ... جواب دادم ...

/ سلام پسرم

-سلام مادر جان

/ میخواستم شما رو برای امروز شام دعوت کنم ... به ا.ت هم بگو ... بیاین مامان و بابات هم میان

- چشم مادرجان .. پس شب می‌بینمتون

/ میبینمت پسرم

گوشی رو قطع کردم ... وقتی به کنارم نگاه کردم ا.ت نبود ...از اتاق. بیرون اومدم ... که دیدم توی آشپزخونه مشغول درست کردن دوکبوکی بود ... به سمتش رفتم و از پشت بغلش کردم ... و روی شونه اش و بوسیدم ...

+بیدار شدی

- اوهوم ... مگه چقدر خوابیدم

+ الان ظهره ها

- اووو پس زیاد خوابیدم... راستی مامانت زنگ زد گفت که امشب بریم اونجا .... برای شام

+ ها... فکر کنم باز میخواد اون بحث و پیش بکشه

- خب پس چرا بهش نمیگی ...

+ فکر کردم خودش تا الان فهمیده باشه

- شایدم میخواد یه چیز دیگه بگه

+ شاید ... خب پس بیا نهار بخوریم بعدم بریم آماده شیم

- باشه

غذا رو روی میز چید و شروع به خوردن کردیم وقتی تموم شد ضرفا رو باهم شستیم و.... بعدم رفتیم سراغ آماده شدن ... یکی از لباسای رسمیم و پوشیدم ... ا.ت هم کم کم اماده شد ... بعد از اینکه هر دو آماده شدیم .. به سمت خونه ی پدر و مادر زنم حرکت کردیم .. وقتی رسیدیم ... در و برای ا.ت باز کردم و باهم وارد شدیم ... بعد از احوالپرسی ... روی مبل توی سالن نشستیم... که مادر ا.ت بلاخره شروع به حرف زدن کرد

/ خب بچه ها شما با هم چطورید زندگیتون خوبه یا نه

دلم میخواد بهش بگم به تو چه ولی حیف نمیشه

- خوبه با هم خوبیم و زندگی خوبی هم داریم

/ حرفم و به دل نگیرید چون به اجبار ازدواج کردید میگم

+ مامان ما به اجبار ازدواج نکردیم و کاملا از روی علاقه بود .. ما هم دیگه رو دوست داریم ..

/ ولی دخترم شما دو تا حتی هم دیگه رو نمی‌شناختند

+ ولی الان میشناسیم و ... قراره بچه دارم بشیم مامان .. پس لطفاً دیگه این حرفا رو نزن ..‌

/ یعنی چی .. بچه

+ بله مامان

/ یعنی من دارم نوه دار میشم

- درسته مادرجان ...

/ چه خوب ... خب بچه ها بیاین شام

-چشم ....

به ا.ت نزدیک شدم و ...

- دیدی گفتم خوشحال میشه ... الان دیگه هم این بحث و باز نمیکنه ...

+ اره باید زودتر میگفتم

- بیاین بریم شام توله های بابا

+ توله ها ...

- آره تو و اون دوتا فسقلی

+ یعنی چی دوتا

- یعنی الان دو تا توله توی شکمته ..

+ تهیونگ بزار برسیم خونه برات دارم

- باشه خانم کوچولو ... حالا هم بیا بریم غذا بخور توله های من الان گشنه ان

+ هی مرتیک.....

رود به سمتم برگشت و منو بوسی...د

+ این چه کاری بود

- فحش دادی نمیخوام بچه های من یاد بگیرن

+ عجب ..نمیخوام

- آره همین که هست

و دست همو گرفتیم و به سمت میز شام رفتیم


پایان
دیدگاه ها (۳)

دوپارتی

دو پارتی

تکپارتی( درخواستی)

تکپارتی ( درخواستی)

یووو داستان جدید

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط