گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم!
روح غمگین تو در کالبدم, جا خوش کرد
سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم
در کنار تو قدم می زدم و دور و برم
چشم ها خون شده و قرنیه ها ریخت به هم
روضه خوان خواست که از غصه ی ما یاد کند
سینه ها پاره شد و مرثیه ها ریخت به هم
پای عشق تو برادر کشی افتاد به راه
شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم
بغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند
دلمان تنگ شد و قافیه ها ریخت به هم
من که هرگز به تو نارو نزدم حضرت عشق!
پس چرا زندگی ساده ی ما ریخت به هم؟!
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
♥امید صباغ نو♥

دیدگاه ها (۷)

دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیردز هر در می‌دهم پندش ولی...

, چه کسی داد به چشمان تو سوگند مراکه چنین کرده به سوگند تو پ...

ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچصبر کم و بی تابی بسیار و دگ...

ای عشق پیدا کن مرا ، مستانه شیدا کن مراچون دیدی از من دلبری ...

حسّ و حال همه‌ی ثانیه‌ها ریخت به همشوق یک رابطه با حاشیه‌ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط