رمان: عشق مخفی
رمان: عشق مخفی
ات: هی اسکل کردین؟ کجایین؟
همه: تولدت مبارک (پسرا بیشتر ایدل های کیپاپ رو دعوت کردن چون آت با همه دوسته)
ات:خاک تو سرم تولدمو یادم رفته
بعد از کلی زدن و رقصیدن نوبت رسید به کادو ها همه رو باز کردم که یه پاکت دیدم از طرف نامجون بود بازش کردم که توش نوشته بود پشت سرت رو ببین
برگشتم پشت سرم رو دیدم که همون لحظه یه هاپوی خوشگل دیدم
ات:اخی چقدر نازه
بغلش کردم که دیدم به قلادش یه نوشتست
عشقم اجازه هست فامیلیت رو از مین به کیم تغییر بدم؟
ات:این چی....
تا برگشتم نامجون رو دیدم که جلوم زانو زده
نامجون:میتونم تغییرش بدم ؟
ات:حالا که دارم فکر میکنم از فامیلی خودم خسته شدم
همه:(دست جیغ سوت😂)
نامی بغلم کرد و (بله دیگه بوسش کرد )
پایان
ات: هی اسکل کردین؟ کجایین؟
همه: تولدت مبارک (پسرا بیشتر ایدل های کیپاپ رو دعوت کردن چون آت با همه دوسته)
ات:خاک تو سرم تولدمو یادم رفته
بعد از کلی زدن و رقصیدن نوبت رسید به کادو ها همه رو باز کردم که یه پاکت دیدم از طرف نامجون بود بازش کردم که توش نوشته بود پشت سرت رو ببین
برگشتم پشت سرم رو دیدم که همون لحظه یه هاپوی خوشگل دیدم
ات:اخی چقدر نازه
بغلش کردم که دیدم به قلادش یه نوشتست
عشقم اجازه هست فامیلیت رو از مین به کیم تغییر بدم؟
ات:این چی....
تا برگشتم نامجون رو دیدم که جلوم زانو زده
نامجون:میتونم تغییرش بدم ؟
ات:حالا که دارم فکر میکنم از فامیلی خودم خسته شدم
همه:(دست جیغ سوت😂)
نامی بغلم کرد و (بله دیگه بوسش کرد )
پایان
۹.۰k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.