در این محاکمه تفهیم اتهامم کن

در این محاکمه تفهیم اتهامم کن
سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن

اگرچه تیغ زمانه نکرد آرامم،
تو با سیاست ابروی خویش رامم کن

به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من
بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن

شهید نیستم اما تو #کوچه ی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن

شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...
اگر که باب دلت نیستم حرامم کن

لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم
تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن

شعر از: علیرضا بدیع


#زیبا
دیدگاه ها (۷)

آخرش کار می‌دهد دستم

یه دونه دلبر تو دنیا هست

اصلاً قبول حرف شما من روانی‌ام

مزین می‌کند وقتی که با قالیچه ایوان را

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط