گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

‏گاه گویم که : بنالـــم ز پـــریشانـی حالـم
بازگویم که :عــَیان است ! چه حاجت به بیانم ؟

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

دل چو خون گردید بی حاصل بوَد تدبیرهاکاش پیش از خون شدن ، دل ...

هیچ حواسم نبود...دواستکان ریختم!

باید مَرد باشی تا بفهمیمیانِ چند میلیارد آدم یکی را دوست داش...

من از تمام این خانه فقط یک پنجره می خواهم که هر روزدست در دس...

جزای آن که نگفتیم شُکرِ روز وصالشب فراق نخفتیم لاجَرَم زِ خی...

گل خلقت

🌱🍒ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...سر خوشم چون پروریدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط