basiratafzayi

@basiratafzayi

پسر جوان، هدایتگر پدر

..آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): یکی از ثروتمندان مشهد به نام عباسقلی خان، شبی با پسرش که فانوس به دست، جلو حرکت می‏کرد تا در شعاع نور فانوس، پدر دید کافی برای طی مسیر داشته باشد، قدم می‏زد.

وقتی به جلو کاروانسرای خود رسید، به فرزندش گفت: پسرم! در وصیت نامه نوشته ‏ام و به طور شفاهی نیز به تو می‏گویم که وقتی من از دنیا رفتم، این کاروانسرا را خراب کن و یک مدرسه علمیه برای شاگردان امام صادق (علیه السلام) بناکن.

پسرش ضمن پذیرفتن این وصیت، فانوس را به پشت سر پدر برد. در نتیجه پدر او نتوانست مسیر و راهش را درست ببیند؛ از اینرو ایستاد و گفت:

فرزندم! نور باید جلو باشد تا راه روشن کند؛ نور فانوس که پشت سر من است، جلو را روشن نمی‏کند.

فرزندش گفت: ای پدر! اگر نوری از پشت سر انسان بیاید به درد راه نمی ‏خورد؛ پس چرا وصیت می‏کنی که بعدا اینجا را مدرسه کنم؟پدرم! نور قبرت را از قبل بفرست.

پدر او را تحسین کرد و گفت: مرا خوب نصیحت کردی!!!

فردا صبح، پدر چند کارگر آورد و کاروانسرا را تخریب و مدرسه علمیه را بنا نمود.

لطفا رسانه باشید...

------------------------
کانال #بصیرت افزایی
https://telegram.me/basiratafzayi
#مجتهدی
دیدگاه ها (۱)

توییتر هاشمی رفسنجانی اصلاحیه داد!بعدازسخنان صریح رهبری، توی...

‌@basiratafzayiآقای هاشمی بازنشستگی خود را از عالم سیاست اعل...

‌ «12 فروردین روز جمهوری اسلامی»اولین انتخابات بعد از انقلاب...

مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ دارایی او وآنچه به د...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

{سناریوی شماره ۸}|| پارت سی و یکم ||نام سناریو:《 قلبی از سنگ...

p16ات، کوک رو به هتل رسونده بود و حالا به سمت عمارت بزرگ راه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط