Life for love
Life for love
پارت 10
اسلاید ۲ صبحانه
اسلاید ۳ ناهار
اسلاید ۴ میرا
اسلاید ۵ انا
اسلاید ۶ ماشین
میرا: داشتم از پله ها میومدم پایین که جلوم انا رو دیدم خمیازه کشون داره پایین میاد بهش سلام کردم متوجه نشد بار دوم بهش سلام کردم که ترسید چهار پله اخر رو خورد زمین سریع رفتم کمکش که یکی زد پس کلم و با داد گفت : احمق بی شعور اینجوری سلام می کنن؟؟ ترسیدم اگه میوفتادم پام میشکست تو می خواستی جواب بدییییی؟!! میرا: گفتم باشه حالا چیزیت نشد که خوبی؟
انا : اره خوبم حالا اینا به کنار باید با یک صبحونه عالی از دلم دربیاری هاااا اخ کمرممممم
میرا: باشه چشم راستی زود باید ناهار بخوریم بریم برای خرید هااا
انا : من که گفتم کلی لباس مجلسی دارم مارکش قدشه هنوز نپوشیدم کسی هم ندیدشون اونا رو می پوشیدی دیگه
میرا: مرسی لطف داری گلم ولی لذت خرید ی چیز دیگه اس اونم تو پاساژ های بزرگ بعدشم حتی اگه لباس خوشگل باشه تا به انتخاب خودم نباشه دلم نمی گیره بپوشمش تو که میشناسی منو
انا : اره اصلا یادم رفته بود این اخلاقت رو
میرا: مهمونی ساعت چنده؟
انا :ساعت ۹ شب تا ساعت ۱ و ۲ صبح ادامه داره
میرا: اها حله رفیق
( ساعت ۲ ظهر بعد از نهار )
میرا: زود بلش دیگه پس کجا موندی نکبتتتتت دیرمون شد با خدا اگه بخاطر تو برا مهمونی دیر برسیم خودم خفت می کنم ( حرصی ، داد )
انا : دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، غمت نباشع به موقع می رسیم . حالا خوبه مراسم مال خودش نیست که اگه بود می کردمون زیر گور ://
میرا: لعنت بر شیطون ، دهن منو باز نکناااا زود باش شد ساعت سهههه
انا : باشه الان امادم بریم کچلم کردی
پارت 10
اسلاید ۲ صبحانه
اسلاید ۳ ناهار
اسلاید ۴ میرا
اسلاید ۵ انا
اسلاید ۶ ماشین
میرا: داشتم از پله ها میومدم پایین که جلوم انا رو دیدم خمیازه کشون داره پایین میاد بهش سلام کردم متوجه نشد بار دوم بهش سلام کردم که ترسید چهار پله اخر رو خورد زمین سریع رفتم کمکش که یکی زد پس کلم و با داد گفت : احمق بی شعور اینجوری سلام می کنن؟؟ ترسیدم اگه میوفتادم پام میشکست تو می خواستی جواب بدییییی؟!! میرا: گفتم باشه حالا چیزیت نشد که خوبی؟
انا : اره خوبم حالا اینا به کنار باید با یک صبحونه عالی از دلم دربیاری هاااا اخ کمرممممم
میرا: باشه چشم راستی زود باید ناهار بخوریم بریم برای خرید هااا
انا : من که گفتم کلی لباس مجلسی دارم مارکش قدشه هنوز نپوشیدم کسی هم ندیدشون اونا رو می پوشیدی دیگه
میرا: مرسی لطف داری گلم ولی لذت خرید ی چیز دیگه اس اونم تو پاساژ های بزرگ بعدشم حتی اگه لباس خوشگل باشه تا به انتخاب خودم نباشه دلم نمی گیره بپوشمش تو که میشناسی منو
انا : اره اصلا یادم رفته بود این اخلاقت رو
میرا: مهمونی ساعت چنده؟
انا :ساعت ۹ شب تا ساعت ۱ و ۲ صبح ادامه داره
میرا: اها حله رفیق
( ساعت ۲ ظهر بعد از نهار )
میرا: زود بلش دیگه پس کجا موندی نکبتتتتت دیرمون شد با خدا اگه بخاطر تو برا مهمونی دیر برسیم خودم خفت می کنم ( حرصی ، داد )
انا : دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، غمت نباشع به موقع می رسیم . حالا خوبه مراسم مال خودش نیست که اگه بود می کردمون زیر گور ://
میرا: لعنت بر شیطون ، دهن منو باز نکناااا زود باش شد ساعت سهههه
انا : باشه الان امادم بریم کچلم کردی
۴.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.