پسر وزیر پارت پنج
*کوک*
لباس هامو عوض کردم عطر زدم و سوار ماشین شدم توی راه به این فکر کردم که یه دسته گل خوبه برای اینکه بار اولیه دارم میرم خونه اش دم گل فروشی وایسادم برم گل بخرم بعد از اینکه دسته گل رو خریدم سوار ماشین شدم و حرکت کردم رسیدم دم در وایسادم و زنگ دوم رو زدم و باز کرد وارد آپارتمان شدم سوار آسانسور شدم رفتم بالا رسیدم به دری که گفته بود زنگ زدم در باز شد خود نینا بود بغلش کردم دسته گل رو بهش دادم وارد خونه شدیم همراهیم کرد و نشستم رو کاناپه که با یه آب پرتقال اومد نشست کنارم تا حالا انقدر نزدیک یه دختر نشسته بودم و استرس زیادی داشتم که گفت: -کوک +جانم -آب میوه رو بخور گرم میشه +باشه
*بعد پنج شیش دقیقه*
از بس چند بار با کوک پی اس فایو بازی کردم از خستگی داشتم خوابم می برد که دیروقت شده بود اونم میخواست بره خونه مثل آدمایی که مست کردن نفهمیدم چی میگم اصلا دم در وایسادم بودم برای خداحافظی که تا بغلش نکردم حسش نکردم فکر کنم عاشقش شدم عاشق کوک در رو بستم به در تکیه دادم و گفتم:اون خیلی جذابه و رفتم تو اتاقم رو تخت خوابیدم اون موقعی که دستم رو دستش گذاشتم حس کردم گرمای عجیبی بهم داد حرارتی توی بدنم مه فکرکنم از عشق بوده وارد چت با کوک شدم و نوشتم:خیلی خوش گذشت باهات فرستادم و بعد نوشتم:رسیدی خونه؟ فرستادمش خندم گرفته بود دست خودم نبود بلند شدم لباسام رو عوض کردم و مسواک زدم و روتینم رو انجام دادم رفتم بخوابم فردا برسم به دانشگاه مگه خوابم میبرد به این فکر میکردم که کوک رسیده خونه یا نه که نوتی فیکیشن اومد برام که کوک نوشته بود: به منم خوش گذشت.آره الان رسیدم بعد ویس بعدش فرستاده بود هنوز آنلاین بود شب بخیر گفتم و اونم گفت و خاموش کردم و خوابیدم
لباس هامو عوض کردم عطر زدم و سوار ماشین شدم توی راه به این فکر کردم که یه دسته گل خوبه برای اینکه بار اولیه دارم میرم خونه اش دم گل فروشی وایسادم برم گل بخرم بعد از اینکه دسته گل رو خریدم سوار ماشین شدم و حرکت کردم رسیدم دم در وایسادم و زنگ دوم رو زدم و باز کرد وارد آپارتمان شدم سوار آسانسور شدم رفتم بالا رسیدم به دری که گفته بود زنگ زدم در باز شد خود نینا بود بغلش کردم دسته گل رو بهش دادم وارد خونه شدیم همراهیم کرد و نشستم رو کاناپه که با یه آب پرتقال اومد نشست کنارم تا حالا انقدر نزدیک یه دختر نشسته بودم و استرس زیادی داشتم که گفت: -کوک +جانم -آب میوه رو بخور گرم میشه +باشه
*بعد پنج شیش دقیقه*
از بس چند بار با کوک پی اس فایو بازی کردم از خستگی داشتم خوابم می برد که دیروقت شده بود اونم میخواست بره خونه مثل آدمایی که مست کردن نفهمیدم چی میگم اصلا دم در وایسادم بودم برای خداحافظی که تا بغلش نکردم حسش نکردم فکر کنم عاشقش شدم عاشق کوک در رو بستم به در تکیه دادم و گفتم:اون خیلی جذابه و رفتم تو اتاقم رو تخت خوابیدم اون موقعی که دستم رو دستش گذاشتم حس کردم گرمای عجیبی بهم داد حرارتی توی بدنم مه فکرکنم از عشق بوده وارد چت با کوک شدم و نوشتم:خیلی خوش گذشت باهات فرستادم و بعد نوشتم:رسیدی خونه؟ فرستادمش خندم گرفته بود دست خودم نبود بلند شدم لباسام رو عوض کردم و مسواک زدم و روتینم رو انجام دادم رفتم بخوابم فردا برسم به دانشگاه مگه خوابم میبرد به این فکر میکردم که کوک رسیده خونه یا نه که نوتی فیکیشن اومد برام که کوک نوشته بود: به منم خوش گذشت.آره الان رسیدم بعد ویس بعدش فرستاده بود هنوز آنلاین بود شب بخیر گفتم و اونم گفت و خاموش کردم و خوابیدم
- ۳۵.۸k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط