مرا پیاده میکنی کنار وعده گاهمان
مرا پیاده میکنی کنار وعده گاهمان
کنار اولین قرار و آخرین گناهمان
دوباره سرد و بی رمق به من نگاه میکنی
به هم گره نمیخورد ولی دگر نگاهمان
من اعتراف میکنم : ز یاد من نمیروی
تو اعتراف میکنی : به عشق اشتباهمان
توفکر می کنی که من به رفتن توراضی ام
تو فکر میکنی فقط به نیمه سیاهمان
مرا پیاده میکنی درست هشت و نیم شب
کنار خاطرات و لحظه های بی پناهمان
گذشته کارم از جدل، به دست ساکی از غزل
هنوز ایستاده ام کنار وعده گاهمان...
کنار اولین قرار و آخرین گناهمان
دوباره سرد و بی رمق به من نگاه میکنی
به هم گره نمیخورد ولی دگر نگاهمان
من اعتراف میکنم : ز یاد من نمیروی
تو اعتراف میکنی : به عشق اشتباهمان
توفکر می کنی که من به رفتن توراضی ام
تو فکر میکنی فقط به نیمه سیاهمان
مرا پیاده میکنی درست هشت و نیم شب
کنار خاطرات و لحظه های بی پناهمان
گذشته کارم از جدل، به دست ساکی از غزل
هنوز ایستاده ام کنار وعده گاهمان...
۹۳۶
۱۰ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.