دیروز که باهم حرف میزدیم یه بغضی تو صداش بود

دیروز که باهم حرف میزدیم یه بغضی تو صداش بود
رفتم یه خورده نزدیک تر بهش نشستم
دستم و گذاشتم پشتش گفتم چرا ناراحتی،
بغضش شکست و بعدِ چند دقیقه گریه کردن، من و بغلم کرد و گفت؛
پروژه انسانم شکست خورده
اسمش"خدا"بود
دیدگاه ها (۲)

پشـت سـرم پیغـام‌گیـر نـداره.حـرفتـو جـلـو رو خـودم بگـو!

هروقت دل کسی رو شکستیروی دیوارمیخی بکوبتا ببینی چقدردل شکستی...

اینا باید منتظر پاییز باشن نه من و شما با شکم درد و استرس او...

یکیو میارن بخش روانی چونده بار خودکشی کردهچند تا اتاق اینورت...

رومان اوشی نوکو قسمت ۵🎀🔮وقتی واتانابه رفت منم گفتم برم یکم خ...

#invisiblelovePart_2رفتم در رو باز کردمیه بسته پشت در بود ، ...

پارت دهمنه نمیخواد به اندازه کافی دردسر شدم . گفتم باهم میری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط