Part 1
Part 1
راوی: تعطیلات بود و اعضا تصمیم گرفتن با هم به سفر برن به همراه دوست دختر هاشون. همه ی اعضا موافق بودن.
پرش زمان به خونه
لونا:من نمیتونم بیام تا حالا با اعضا رو در رو نشدم
هیون:نگران نباش پسرا خیلی صمیمی ان زود باهاشون
جور میشی تازه همشون قراره دوست دختر هاشون
هم بیارن
لونا:نمیدونم
هیون:نه نگو دیگهه
لونا:اوکی حالا نمیخواد خودتو اینقدر کیوت کنی
هر دو خندیدن
هیون: وسایلت رو جمع کن چون فردا صبح حرکت میکنیم
لونا:باشه عشقم
هیون:راستی.......
خماریییییییییی😁
راوی: تعطیلات بود و اعضا تصمیم گرفتن با هم به سفر برن به همراه دوست دختر هاشون. همه ی اعضا موافق بودن.
پرش زمان به خونه
لونا:من نمیتونم بیام تا حالا با اعضا رو در رو نشدم
هیون:نگران نباش پسرا خیلی صمیمی ان زود باهاشون
جور میشی تازه همشون قراره دوست دختر هاشون
هم بیارن
لونا:نمیدونم
هیون:نه نگو دیگهه
لونا:اوکی حالا نمیخواد خودتو اینقدر کیوت کنی
هر دو خندیدن
هیون: وسایلت رو جمع کن چون فردا صبح حرکت میکنیم
لونا:باشه عشقم
هیون:راستی.......
خماریییییییییی😁
۲.۱k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.